سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

از زهری نقل شده که:

در جنگ جمل عایشه به مردی از قبیله (حنبه ) که زمام شتر او  را گرفته بود گفت:  تو علی بن ابی طالب را در کجا می بینی؟

گفت: این است که ایستاده و دستش را بسوی آسمان برداشته است.

عایشه نگاه کرد و گفت: چقدر او به برادرش شبیه است.

آن مرد گفت: برادرش کیست؟ 

عایشه گفت: رسول خدا صل الله علیه و اله.

آن مرد گفت: پس دیگر کسی مرا نخواهد دید که با مردی بجنگم که برادر پیامبر است. آنگاه مهار ناقه را انداخت و بسوی علی رفت.

 فضایل علی از زبان عامه و خاصه به نقل از الغدیر جلد 6




تاریخ : دوشنبه 92/8/6 | 3:21 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

در کتاب الاستیعاب آمده که:

کسی از حسن بصری درباره علی علیه السلام پرسید؟  حسن گفت:

به خدا سوگند تیری استوار و راست از تیرهای خداوند برای دشمنان خدا بود.  او از عالمان وارسته و با فضیلت و سابقه این امت بود و به پیامبر صل الله علیه و اله نزدیک بود.  در اجرای فرمان خداوند، کسل و خواب آلود نبود و در دین خدا سرزنش شده و نسبت به مال خداوند خائن نبود. فرامین واجب قرآن را نیکو انجام داد و بدین سان به بوستانهایی بهجت انگیز، دست یازید.

فضایل علی از زبان عامه و خاصه به نقل از الغدیر ج 5




تاریخ : پنج شنبه 92/8/2 | 4:34 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


تا صورت پیوند جهان بود، علىّ بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علىّ بود
شاهى که ولىّ بود و وصىّ بود، علىّ بود
سلطان سخا و کرم و جود، علىّ بود
آن شیر دلاور که ز بَهر طَمَع نفس
در خوان جهان پنجه نیالود، علىّ بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود، علىّ بود
آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود، علىّ بود
آن قلعه گشائى که در از قلعه خیبر
بر کند به یک حمله و بگشود، علىّ بود

...........................


دم به دم ، دم از ولاى مرتضى باید زدن
دست و دل بر دامن آل عبا باید زدن
نقش حبِّ خاندان بر لوح دل باید نگاشت
مُهر مِهر حیدرى بر دل چو ما باید زدن
هر درختى کو ندارد میوه حُبّ علىّ
اصل وفرعش چون قلم سر تا به پا باید زدن 

.......................


چه شود که اى شه لافتى نظرى به جانب ما کنى
که به کیمیا نظاره اى مس قلب تیره طلا کنى
یمن از عقیق تو آیتى ، چمن از رخ تو روایتى
شکر از لب تو حکایتى ، اگرش چه غنچه تو واکنى
به نماز لب تو تکلّمى ، به نماز غنچه تبسّمى
به تکلّمى و تبسّمى ، همه دردها تو دوا کنى
تو شه سریر ولایتى ، تو مه منیر هدایتى
چه شود که گهى به عنایتى ، نگهى به سوى گدا کنى
تو به شهر علم نبىّ درى ، تو ز انبیاء همه برترى
تو غضنفرىّ و تو صفدرى ، چه میان معرکه جا کنى
تو زنى به دوش نبى قدم ، فکنى بُتان همه از حرم
حرم از وجود تو محترم ، تو لواى دین به پا کنى

 

 

منبع:
چهل داستان و چهل حدیث از اءمیر المؤ منین على علیه السلام




تاریخ : چهارشنبه 92/4/12 | 2:28 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلمان فارسى حکایت مى نماید: روزى در حضور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نشسته بودیم که ناگاه شخصى بیابان نشین از طایفه بنى عامر وارد شد؛ و پس از سلام اظهار داشت: یا رسول اللّه! ماءمورى از سوى حضرتعالى آمد و ما را به اسلام و نماز، روزه و جهاد در راه خدا دعوت کرد و چون دیدیم کارهاى خوب وپسندیده اى است پذیرفتیم.
سپس آن مأ مور، ما را از زنا، دزدى، غیبت، تهمت و دیگر کارهاى زشت نهى کرد و ما نیز اجتناب کردیم.
پس از آن گفت: واجب است که دوستدار دامادت – و پسر عمویت علىّ بن ابى طالب باشیم، علّت آن چیست؟
آیا آن هم عبادت است؟!
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، فرمود: به پنج علّت واجب است دوستدار و تابع او باشید:
- اوّل آن که بعد از جنگ بدر نشسته بودم که جبرئیل امین نازل شد و اظهار داشت: خداوند، سلام مى رساند و مى فرماید: کسى را دوست ندارم، مگر آن که دوستدار علىّ باشد و کسى را دشمن ندارم مگر آن که دشمن او باشد.
- دوّم آن که در جنگ اُحد بعد از دفن عمویم حمزه نشسته بودم که جبرئیل آمد و گفت: خداوند مى فرماید: نماز را جز بر بیماران؛ وروزه را جز بر بیماران مریض و مسافران؛ و حجّ را جز بر فقراء ومستمندان، و زکات را جز بر تهى دستان واجب کردم.
ولیکن دوستى علىّ بن ابى طالب را بر تمامى افراد مکلّف، در هر حالى که باشند، واجب نموده ام.
- سوّم آن که خداوند متعال براى هر چیزى سیّد و سرورى قرار داد، مانند آن که قرآن را سرور تمامى کتاب هاى آسمانى؛ و جبرئیل را سرور ملائک؛ و مرا سرور تمامى پیامبران؛ و علىّ را سرور همه اوصیاء قرار داد، پس دوستى من و دوستى علىّ، سرور تمامى عبادات و طاعات خواهد بود.
- چهارم آن که خداوند محبّت علىّ را در قلب مؤ منین مستقرّ نموده است.
- پنجم آن که جبرئیل خبر داد که روز قیامت، جایگاه من و علىّ کنار عرش الهى خواهد بود.(1)

1-بحار الا نوار: ج 27، ص 128، ح 129?




تاریخ : چهارشنبه 92/3/22 | 3:7 صبح | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى اشعار زیر را در ص 1. تذکره خود نقل کرده است:

کیست آنکه در حال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشید و پنهان داشت؟

و چه کسى شب در بستر محمد "ص" خوابید تا محمد شبانه آهنگ غار کند؟

و چه کسى در نه آیه قرآن مومن خطاب شده است

در بیت اول اشاره به داستان مشهور مى کند، آنجا که حضرت على "ع" درحال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشید و در باره اش این آیه نازل شد:

انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون

و شرح این آیه بیاید.

و شعر دوم اشاره به حدیثى است که امت اسلامى به نقل آن اتفاق دارند که: على برد سبز رنگ پیامبر خدا "ص" را پوشید و در بستر حضرت خوابید تا اواز دست مشرکین فرار کند و خود را فداى پیغمبر نمود و بدین مناسبت این آیه نازل شد:

و من الناس من یشرى نفسه ابتغا مرضاه الله

و به طوریکه در شرح نهج البلاغه ج 3 ص 27. مذکور است، ابو جعفر اسکافى گفته: داستان در بستر رسول اکرم "ص" خوابیدن حضرت على به تواتر ثابت شده و جز دیوانه یا بى دین آنرا انکار نمى کند و همه مفسرین روایت نموده اند که آیه " و من الناس من یشرى " تا آخر آیه در شب خوابیدن حضرت على "ع" جاى حضرت رسول "ص" و در باره على "ع" نازل شده است.

ثعلبى در تفسیرش روایت کند که: چون پیامبر خدا "ص" اراده هجرت به سوى مدینه را فرمود، على "ع" را در مکه به جاى خود گذارد تا دیون پیامبر و ودایعى که خدمت حضرت گذارده بودند رد کند، و در شب خروج به سوى غار، در حالیکه مشرکین اطراف خانه را گرفته و قصد کشتن حضرت را داشتند، به على امر فرمود که در بستر او بخوابد، امر کرد: برد سبز حضرمى مرا به خود پیچ و در بستر من بخواب یقین بدان که از ناحیه مشرکین بتو آسیبى نخواهد رسید انشاالله.

على "ع" به دستور حضرت عمل کردو در نتیجه خداوند به جبرئیل و میکائیل وحى فرستاد که: من بین شما دو، برادرى افکندم و عمر یکى از شما دو نفر، طولانى تر از دیگرى است اینک کدامیک از شما برادر خود را بر خود مقدم میدارد؟ هر دو طول زندگى را اختیار نمودند، سپس خداوندوحى فرستاد که:

چرا شما مثل على "ع" نبودید، من بین او و محمد "ص" عقد برادرى بستم، در جاى پیغمبر خوابید و جان خود را براى فدا نمودن آماده ساخت و او را بر خود مقدم داشت، فرود آئید و او را از دست دشمنان حفظ کنید.

هر دو فرود مدند، جبرئیل نزد سر حضرت على "ع" و میکائیل نزد پاى او نشستند جبرئیل بانگ زد:

بخ بخ من مثلک یا على یباهى الله تبارک و تعالى بک الملائکه.

"مبارک باد مبارک باد کیست مانند تو اى على که خداوند به وجود تو بر ملائکه مباهات میفرماید".

و در حالیکه پیامبر خدا، روانه مدینه بود، خداوند این آیه را در شان على "ع" نازل فرمود:

" و من الناس من یشرى نفسه ابتغا مرضاه الله ".

ابن عباس گوید که این آیه در حال فرار کردن پیامبر "ص" با ابى بکر از دست مشرکین به سوى غار و خوابیدن حضرت على در جاى او نازل شد.

این حدیث ثعلبى را با همه طول و تفصیلش، غزالى در ج3 ص 238 "احیا العلوم" نقل کرده است. و گنجى در "کفایه" ص 114 و صفورى در ج 2 ص 2.9 "نزهه المجالس" از حافظ نسفى روایت نموده، و ابن صباغ مالکى در ص 33 "فصول" خود و سبط ابن جوزى حنفى در ص 12 "تذکره" خود و شبلنجى در ص 86 "نور الابصار" این حدیث را روایت نموده اند.

در سه مصدر اخیر چنین آمده که:

ابن عباس گوید: امیر مومنان "ع" شعرى که در آنشب سروده بود براى من بازگو فرمود که:

 

و قیت بنفسى خیر من وطى الحصا و اکرم خلق طاف بالبیت و الحج
روبت اراعى منهم ما یسوونى و قد صبرت نفسى على القتل و الاسر
و بات رسول الله فى الغار آمنا و ما زال فى حفظ الاله و فى الستر

جان خود را براى بهترین شخصى که بر روى زمین پدید آمده، سپر قرار دادم. او گرامى ترین انسانى بود که طواف خانه و حجر نمود. در تمامى شب منتظر بودم که از مشرکین به من آسیبى برسد.

و خود را براى کشته شدن و اسیرى آماده ساخته بودم.

رسول خدا در آن شب با ایمنى در غار بسر برد و خداوند اورا از دیده ها مخفى داشت و حفظ فرمود.

داستان لیله المبیت "شب خوابیدن" در این کتابها آمده است: ج 1 ص 348 "مسند" احمد، ج 2 ص 1..-99 "تاریخ - طبرى" و ج 1 ص 312 "طبقات" ابن سعد، ج 2 ص 29 "تاریخ یعقوبى"، ج 2 ص 291 "سیره" ابن هشام، ج 2 ص 9. "العقد الفرید" ج 13 ص 191 "تاریخ خطیب بغدادى، ج 2 ص 42 تاریخ ابن اثیر ج 1 ص 126 تاریخ ابى الفدا، ص 75 "مناقب" خوارزمى، ص 39 "الامتاع" مقریزى، ج 7 ص 338 "تاریخ" ابن کثیر، ج 2 ص 29 "السیره الحلبیه.

 

 

منبع: الغدیر ، ج 3

 




تاریخ : یکشنبه 92/1/25 | 10:0 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى اشعار زیر را در ص 1. تذکره خود نقل کرده است:

کیست آنکه در حال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشید و پنهان داشت؟

و چه کسى شب در بستر محمد "ص" خوابید تا محمد شبانه آهنگ غار کند؟

و چه کسى در نه آیه قرآن مومن خطاب شده است

در بیت اول اشاره به داستان مشهور مى کند، آنجا که حضرت على "ع" درحال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشید و در باره اش این آیه نازل شد:

انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون

و شرح این آیه بیاید.

و شعر دوم اشاره به حدیثى است که امت اسلامى به نقل آن اتفاق دارند که: على برد سبز رنگ پیامبر خدا "ص" را پوشید و در بستر حضرت خوابید تا اواز دست مشرکین فرار کند و خود را فداى پیغمبر نمود و بدین مناسبت این آیه نازل شد:

و من الناس من یشرى نفسه ابتغا مرضاه الله

و به طوریکه در شرح نهج البلاغه ج 3 ص 27. مذکور است، ابو جعفر اسکافى گفته: داستان در بستر رسول اکرم "ص" خوابیدن حضرت على به تواتر ثابت شده و جز دیوانه یا بى دین آنرا انکار نمى کند و همه مفسرین روایت نموده اند که آیه " و من الناس من یشرى " تا آخر آیه در شب خوابیدن حضرت على "ع" جاى حضرت رسول "ص" و در باره على "ع" نازل شده است.

ثعلبى در تفسیرش روایت کند که: چون پیامبر خدا "ص" اراده هجرت به سوى مدینه را فرمود، على "ع" را در مکه به جاى خود گذارد تا دیون پیامبر و ودایعى که خدمت حضرت گذارده بودند رد کند، و در شب خروج به سوى غار، در حالیکه مشرکین اطراف خانه را گرفته و قصد کشتن حضرت را داشتند، به على امر فرمود که در بستر او بخوابد، امر کرد: برد سبز حضرمى مرا به خود پیچ و در بستر من بخواب یقین بدان که از ناحیه مشرکین بتو آسیبى نخواهد رسید انشاالله.

على "ع" به دستور حضرت عمل کردو در نتیجه خداوند به جبرئیل و میکائیل وحى فرستاد که: من بین شما دو، برادرى افکندم و عمر یکى از شما دو نفر، طولانى تر از دیگرى است اینک کدامیک از شما برادر خود را بر خود مقدم میدارد؟ هر دو طول زندگى را اختیار نمودند، سپس خداوندوحى فرستاد که:

چرا شما مثل على "ع" نبودید، من بین او و محمد "ص" عقد برادرى بستم، در جاى پیغمبر خوابید و جان خود را براى فدا نمودن آماده ساخت و او را بر خود مقدم داشت، فرود آئید و او را از دست دشمنان حفظ کنید.

هر دو فرود مدند، جبرئیل نزد سر حضرت على "ع" و میکائیل نزد پاى او نشستند جبرئیل بانگ زد:

بخ بخ من مثلک یا على یباهى الله تبارک و تعالى بک الملائکه.

"مبارک باد مبارک باد کیست مانند تو اى على که خداوند به وجود تو بر ملائکه مباهات میفرماید".

و در حالیکه پیامبر خدا، روانه مدینه بود، خداوند این آیه را در شان على "ع" نازل فرمود:

" و من الناس من یشرى نفسه ابتغا مرضاه الله ".

ابن عباس گوید که این آیه در حال فرار کردن پیامبر "ص" با ابى بکر از دست مشرکین به سوى غار و خوابیدن حضرت على در جاى او نازل شد.

این حدیث ثعلبى را با همه طول و تفصیلش، غزالى در ج3 ص 238 "احیا العلوم" نقل کرده است. و گنجى در "کفایه" ص 114 و صفورى در ج 2 ص 2.9 "نزهه المجالس" از حافظ نسفى روایت نموده، و ابن صباغ مالکى در ص 33 "فصول" خود و سبط ابن جوزى حنفى در ص 12 "تذکره" خود و شبلنجى در ص 86 "نور الابصار" این حدیث را روایت نموده اند.

در سه مصدر اخیر چنین آمده که:

ابن عباس گوید: امیر مومنان "ع" شعرى که در آنشب سروده بود براى من بازگو فرمود که:

 

و قیت بنفسى خیر من وطى الحصا و اکرم خلق طاف بالبیت و الحج
روبت اراعى منهم ما یسوونى و قد صبرت نفسى على القتل و الاسر
و بات رسول الله فى الغار آمنا و ما زال فى حفظ الاله و فى الستر

جان خود را براى بهترین شخصى که بر روى زمین پدید آمده، سپر قرار دادم. او گرامى ترین انسانى بود که طواف خانه و حجر نمود. در تمامى شب منتظر بودم که از مشرکین به من آسیبى برسد.

و خود را براى کشته شدن و اسیرى آماده ساخته بودم.

رسول خدا در آن شب با ایمنى در غار بسر برد و خداوند اورا از دیده ها مخفى داشت و حفظ فرمود.

داستان لیله المبیت "شب خوابیدن" در این کتابها آمده است: ج 1 ص 348 "مسند" احمد، ج 2 ص 1..-99 "تاریخ - طبرى" و ج 1 ص 312 "طبقات" ابن سعد، ج 2 ص 29 "تاریخ یعقوبى"، ج 2 ص 291 "سیره" ابن هشام، ج 2 ص 9. "العقد الفرید" ج 13 ص 191 "تاریخ خطیب بغدادى، ج 2 ص 42 تاریخ ابن اثیر ج 1 ص 126 تاریخ ابى الفدا، ص 75 "مناقب" خوارزمى، ص 39 "الامتاع" مقریزى، ج 7 ص 338 "تاریخ" ابن کثیر، ج 2 ص 29 "السیره الحلبیه.

 

 

منبع: الغدیر ، ج 3

 




تاریخ : یکشنبه 92/1/25 | 10:0 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شعرى دیگر از حسان درباره على و شرح آن

ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى، در "تذکره" خود ص 115، و گنجى شافعى در ص 55 "کفایه" وابن طلحه شافعى در ص 2. "مطالب السوول"، اشعار ذیل را به حسان نسبت مى دهند و ابن طلحه، ضمن نقل اشعار گوید: این اشعار از قول حسان منتشر و گوش و زبان به زبان بازگو شده و اما اشعار عبارتند از:

خداوند در باره على و ولید قرآن نازل نمود -

على را مومن و ولید را فاسق خواند. هرگز مومنى که خداشناس است با فاسق خائن برابر نیست.

على با عزت و کرامت در پیشگاه خداوند حاضر میشود و ولید با هلاکت و خوارى.

به زودى ولید در جهنم به جزاى اعمال خود مى رسد در حالیکه على "ع" بدون شک داخل بهشت مى شود.

ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه ج 2 ص 1.3 اشعار حسان را نقل کرده و بعد از شعر سوم این ابیات را اضافه دارد:

به زودى ولید و على "ع" به حساب خوانده مى شوند.

على به سبب خصلتهاى نیکو و ایمانش به بهشت مى رود

در حالیکه جزاى ولید جز خوارى و جهنم نیست.

در پیشنیان ابان کسانى بودند که در شهرهاى ما شلوار کوتاه مى پوشیدند

و احمد زکى در "جمهره الخطب" ج 2 ص 23 این اشعار حسان را از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید نقل کرده است.

در این ابیات اشاره به آیه اى از قرآن شده که:

افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لا یستوون.

"آیا کسى که مومن است مانند کسى است که فاسق مى باشد نه، مساوى نیستند"،این آیه در باره مشاجره اى که بین على و ولید بن عقبه بن ابى معیط واقع شد نازل شده است.

طبرى در ج 21 ص 62 تفسیر خود به سندش از عطا بن یسار گوید: بین على و ولید صحبتى شد ولید گفت: من از تو زبان آورتر، و نیزه ام تیزتر و در عقب نشاندن صف دشمن تواناترم.

على "ع" فرمود: ساکت شو، که فاسقى بیش نیستى و به سبب این مشاجره آیه فوق نازل شد.

و در ج 4 ص 185 "اغانى" و ج 3 ص 47. "تفسیر خازن"،آمده که: بین على و ولید منازعه اى واقع شد ولید به على "ع" گفت: ساکت باش که توکودکى بیش نیستى و من پیرى سالخورده ام، بخدا قسم که نیزه ام از نیزه ات تیزتر واز تو زبان آورتر دلیرترم و در صف نبرد پر دل تر هستم. على فرمود ساکت شو، که فاسقى بین نیستى.

و خداوند آیه فوق را بدین مناسبت نازل فرمود.

"زیادتى چاپ دوم"

واحدى به اسناد خود از طریق ابن عباس در ص 263 کتاب "اسباب النمول" این روایت رابه سندهاى صحیح نقل نموده و محب الدین طبرى در ج 2 ص 2.6 "الریاض"، از ابن عباس و قتاده از طریق حافظ سلفى و حافظ واحدى و در ص 88 "ذخائر العقبى" روایت را نقل کند و خوارزمى در ص 188 "مناقب" خود و گنجى در ص 55 ":فایه" و نیشابورى در تفسیرخود ذکر نموده اند و ابن کثیر در ج 3 ص 462 تفسیر خود گوید که: عطا بن یسار وسدى و جز این دو گویند که: آیه فوق در باره على ابن ابى طالب و عقبه نازل شده است.

و جمال الدین زرندى در "نظم درر السمطین" حدیث را نقل کرده است.

و ابن ابى الحدید در ج 1 ص 394 و ج 2 ص 1.3 "شرح نهج البلاغه" روایت را نقل و از استاد خود حکایت کند که:

نزول این آیه در شان على "ع" پیش همه معلوم و قطعى است و خبرش هم مشهور و همگى در نقل آن اتفاق دارند.

سیوطى در ج 4 ص 178 "درالمنثور" با بررسى طریق روایت کرده و گفته که: ابوالفرج در "اغانى"، و واحدى، ابن عدى، ابن مردویه، خطیب بغدادى، ابن عساکر، این روایت را از طرق زیادى از ابن عباس روایت نموده اندو ابن اسحاق و ابن جریر از عطا بن یسار با بررسى طریق روایت نموده است و این ابى حاتم از سدى "رض" مانند آنرا با بررسى طریق روایت کرده و باز از ابن ابى حاتم ازعبدالرحمن ابن ابى لیلى "رض" روایت را نقل و ابن مردویه، خطیب، ابن عساکر از ابن عباس نقل کرده اند.

"زیادتى چاپ دوم" حلبى در ج 2 ص 85 کتاب سیره خود روایت فوق را ذکر نموده است.

الغدیر جلد 3




تاریخ : یکشنبه 92/1/25 | 1:42 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

اوّلین نماز در هفت سالگى
یکى از راویان حدیث و اصحاب امیرالمومنین ، امام علىّ علیه السلام حکایت کند:
روزى حضرت امیرالمؤ منین صلوات اللّه علیه را در مسجد دیدم که بر بالاى منبر نشسته است و در حالى که مشغول صحبت و سخنرانى بود، تبسّمى نمود به طورى که دندان هایش نمایان گشت ، و در ادامه سخنانش فرمود:
من در سنین هفت سالگى ، با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در بیابان مشغول چوپانى بودیم ، چون موقع نماز شد، نماز را دو نفرى به جماعت خواندیم ، ابوطالب وارد شد و اظهار داشت : چه مى کنید؟
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در جواب چنین اظهار نمود: خداى سبحان را عبادت و پرستش مى کنیم ، تو هم اسلام بیاور و با ما نماز بخوان ؛ و خداوند متعال را پرستش نما.
سپس حضرت امیر علیه السلام در ادامه داستان افزود:
خداوندا! من نمى شناسم بنده اى از امّت پیغمبرت را که قبل از من ، همراه پیغمبرت نماز خوانده باشد، چون از سنّ هفت سالگى با او نماز خوانده ام .
و در روایتى دیگر وارد شده است که امام علىّ علیه السلام فرمود: پیش از آن که کسى با حضرت رسول نماز بخواند، من سه سال همراه آن حضرت نماز مى خواندم .
روزى ارزشمند و شخصیّتى عظیم
مرحوم محمّد بن یعقوب کلینى ، فرات بن ابراهیم کوفى و علاّمه امینى و دیگر بزرگان از شیعه و سنّى در کتاب هاى خود مطالب و روایاتى را به سندهاى مختلف ، پیرامون عید سعید غدیر خم آورده اند، از آن جمله :
حسن بن راشد و در روایتى دیگر فرات بن أ حنف حکایت کند:
روزى محضر مبارک امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه شرفیاب شدم و عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ! آیا براى مسلمان ها عیدى بافضیلت تر از عید فطر، قربان ، جمعه و روز عرفه وجود دارد؟
فرمود: بلى ، روزى است که از همه آن ها در نزد خداوند متعال شریف تر و عظیم تر و بافضیلت تر خواهد بود؛ و آن روزى است که خداى متعال دین مبین اسلام را در روز آن کامل نمود و این آیه قرآن را بر پیغمبر نازل نمود: (اَلْیَوْم أ کْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أ تَمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَ رَضیتُ لَکُمُ الاْ سْلامَ دیناً ).
یعنى ؛ امروز (با معرّفى علىّ بن أ بى طالب علیه السلام به عنوان امام و خلیفه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله ، دین خود را بر شما مسلمان ها کامل نمودم و براى شما دین اسلام را برگزیدم .
از آن حضرت سؤ ال کردم : آن روز، کدام روزى مى باشد که مولاى متّقیان ، علىّ علیه السلام به امامت و خلافت منصوب گردید؟
در پاسخش چنین فرمود: هر یک از پیغمبران الهى براى خود وصىّ و جانشین تعیین کرده اند و آن روز معیّن را به عنوان عید برگزیده اند.
و سپس افزود: آن روزى که بر تمامى ایّام شرافت و برترى دارد، روزى است که رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله از طرف خداوند متعال ، حضرت علىّ علیه السلام را به عنوان امام و خلیفه خود به مردم معرّفى نمود.
و در آن روز آیات الهى نازل شد و دین مبین اسلام تکمیل گردید و حجّت خداوند بر همگان ثابت گشت .
سؤ ال کردم : یاابن رسول اللّه ! در آن روز چه اعمال و عباداتى بهتر است ، که انجام دهیم ؟
حضرت در پاسخ فرمود: خوشحال نمودن مؤ منین ، فرستادن صلوات بر حضرت محمّد و اهل بیتش ؛ و برائت و بیزارى جستن از دشمنان و ظالمین به آن ها.
و دیگر آن که چون خداوند، این روز یعنى ؛ هیجدهم ذى الحجّة را روز تثبیت ولایت بر مؤ منین قرار داد، بهتر است روزه بگیرید و روزه گرفتن در آن موجب کفّاره شصت سال گناه خواهد بود. 

منبع:
چهل داستان و چهل حدیث از اءمیر المؤ منین على علیه السلام




تاریخ : پنج شنبه 92/1/15 | 10:20 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

ابزار و وسائل ساده زندگى‏

فرهنگ ساده زیستى اگر در جوامع بشرى بگونه شایسته‏اى تحقّق یابد مى‏توان با بسیارى ازمشکلات اقتصادى مقابله کرد و در روزگاران سخت آینده که انفجار جمعیّت همراه با کمبود موادغذائى ومحدود بودن امکانات زیستى دامنگیر انسان‏هاست چاره‏اى جز رواج فرهنگ ساده زیستى وجود ندارد.

امام على(علیه السلام) الگوى کامل فرهنگ ساده زیستى بود.

درکمک به همسر، گندم را با آسیاب سنگى آرد مى‏کرد و در کار خانه حضور جدّى داشت.

از لباس‏هاى معمولى که عموم مردم مى‏پوشیدند استفاده مى‏کرد،

روزى به بازار رفت و به لباس فروشان ندا داد که چه کسى پیراهن 3 درهمى دارد؟

مردى گفت : در مغازه من موجود است، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن را خرید و پوشید.

خانه‏اى چون خانه دیگران داشت،

و اسبى یا الاغى که همگان در اختیار داشتند بکار مى‏گرفت و روزى شمشیر خود را فروخت تا مشکل اقتصادى خانواده را حل کند.

هارون بن عنتره مى‏گوید : در شهر خورنق   هوا سرد بود، على(علیه السلام) رادیدم که قطیفه اى برخود پیچیده و از سرما رنج مى‏برد، گفتم از بیت المال سهمى بردار.

امام على(علیه السلام) پاسخ داد :

چیزى از مال شما برنمى‏دارم و این قطیفه را که مى‏بینى برخود پوشانده‏ام آن را از مدینه همراه آورده‏ام. 

نان خشکیده مى خورد که دخترش امّ کلثوم وقتى نان جوین خشک را بر سفره پدر دید اشکش جارى شد.

در اوائل زندگى، شب ها با همسرش برروى پوستینى مى‏خوابید که در روز بر روى آن شتر را علوفه مى‏داد

الگوی رفتاری امام علی علیه السلام ، فصل اول




تاریخ : دوشنبه 91/12/28 | 11:17 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

جمله:

" الست اخاه فى الهدى و وصیه ".

اشاره به حدیث برادرى على "ع" با پیامبر "ص" و حدیث وصایت حضرت است و این دو حدیث به حدى مشهور و متواتر است که اهل تحقیق، در اغلب مسانید حفاظ و بزرگان مى توانند بیایند.

و جمله: " و اعلم فهر بالکتاب و بالسنن".

اشاره به روایاتى است که در باره علم على "ع" به کتاب و سنت وارد شده است.

حفاظ از پیامبر خدا "ص" در حدیثى که خطاب به فاطمه است نقل کنند که:

زوجتک خیر اهلى اعلمهم علما و افضلهم حلما و اولهم اسلاما.

"من تو را بهترین وابستگان خود به همسرى دادم او، اعلم ایشان است و د رحلم و بردبارى بر آنها برترى دارد و در اسلام بر همه پیشى گرفته است".

و در حدیث دیگر میفرماید:

اعلم امتى من بعدى على بن ابى طالب.

"عالمترین امت من على "ع" است" و در حدیث سوم آمده که:

اعلم الناس بالله و بالناس.

"على از همه مردم به خدا و مردم داناتر است".

و در حدیثى دیگر فرمود: اى على تو را هفت خصلت است، یک به یک شمرد و از جمله فرمود:

و اعلمهم بالقضیه.

"تو داناترین مردم به قضا و داورى هستى".

محب الدین طبرى حدیث را در ج 2 ص 193 "ریا" و در ص 78 "ذخایر العقبى" نقل کند و ابن عبدالبر ج 3 ص 4.."استیعاب" که در حاشیه کتاب "اصابه" چاپ شده از عائشه روایت کند که: على داناترین مردم به سنت پیامبر است. و گنجى در ص 19. "کفایه" از ابى امامه، از پیغمبر "ص" آورده که:

اعلم امتى بالسنه و القضا بعدى على بن ابى طالب.

"على دانشمندترین امت من است به سنت و حدیث من و داناترین ایشان در قضا و داورى است بعد از من".

خوارزمى در ص 49 "مناقب" خود، و شیخ الاسلام حمویى در "فراید" باب 18 از سلمان، از پیامبر خدا "ص" روایت نموده اند که:

اعلم امتى من بعدى على بن ابیطالب.

"داناترین مردم بعد از من على "ع" است".

حفاظ و راویان معتبر حدیث از على "ع" نقل کنند که فرمود: به خدا قسم آیه اى نازل نشد مگر اینکه دانستم در چه امرى نازل شده، و براى چه کسى نازل گشته همانا خداوند به من دلى دانا، و زبانى گویا عطا فرموده است.

و باز از رسول اکرم "ص" روایت شده که: حکمت ده جز است، نه جز آن به على "ع" داده شده و یک جز دیگر بین بقیه مردم تقسیم شده است.

سید احمد زینى دحلان در ج 2 ص 337 "الفتوحات الاسلامیه" خود گوید:

خداوند به على"ع" علم زیادى عنایت فرموده و "نیروى" کشف سرشارى:

ابوالطفیل گوید: على "ع" را در حال خطبه خواندن دیدم که مى گفت:

آنچه مى خواهید از قرآن از من سوال کنید به خدا قسم آیه اى در قرآن نیست مگر اینکه میدانم در شب نازل شده یا در روز، در بیابان بوده یا در کوه، اگر بخواهم،. 7. شتر، از تفسیر فاتحه الکتاب فراهم مى آورم.

ابن عباس گوید که: سرچشمه علم رسول خدا "ص" از علم خداست و علم على "رضى الله عنه" از علم پیامبر خدا "ص" است و من علم خود را از علم على "رض" گرفته ام و علم من و اصحاب پیغمبر خدا "ص" در مقابل علم على "رض" به مانند

قطره اى است از هفت دریا. و گفته شده که:

عبدالله بن عباس بقدرى در فراق على گریه کرد که چشمانش کور شد.

و باز ابن عباس نقل کند که: به على نه دهم علم داده شده، به خدا قسم که در یک دهم دیگر هم با مردم شریک است.

معاویه مشکلات علمى خودرا به على مى نوشت و جواب مى خواست و پس از آنکه على "ع" درگذشت، معاویه گفت:

بامرگ على "ع" علم و دانش از کف رفت.

عمر بن الخطاب پیوسته به خدا پناه مى برد از اینکه مشکله اى پیش آید و على براى حلش حاضر نباشد. از عطا سوال شد که: در اصحاب پیامبر خدا "ص" کسى داناتر از على بود؟ گفت: نه. به خدا کسى را داناتر از او سراغ ندارم.

عبدالله بن مسعود روایت کند که، قرآن به هفت حرف نازل شده و هر یک از حروف را ظاهرى است و باطنى، و على "ع" علم ظاهر و باطن قرآن را داراست.

و ما نظیر این احادیثى که در باره علم على نقل شد در کتب حدیث زیاد مى بینیم که اگر آنها را جمع کنند کتاب ضخیمى را تشکیل مى دهد.

الغدیر جلد 3

 




تاریخ : جمعه 91/12/25 | 11:9 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

  • ایران موزه | پاپو مارکت | بک لینک