سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

(حضرت فاطمه از دیدگاه قرآن):

((انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیا و یطهرکم تطهیرا))
((خدا چنین مى خواهد که رحبس (هر آلایش ) را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را پاک و منزه گرداند))
برخى را عقیده بر این است که چون این آیه شریفه بین دو آیه واقع شده که آن آیات درباره زوجات پیغمبر(ص ) نازل گردیده است ، بنابراین به همان نسق ، این آیه هم باید درشان زوجات آن حضرت باشد، و ما لازم مى دانیم که از پنج طریق به این آیه نظر کنیم :
1 - اول بررسى اینکه بعد از نزول این آیه ، از رسول اکرم صلى الله علیه و آله درباره آن نصى (کلام صریحى ) هست که آیه تطهیر درشان چه کسى نازل شده است ؟
2 - دوم اینکه در این موضوع ، از خود زنهاى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله کلام معتبر و صریحى وجود دارد که دلالت کند این آیه درباره کیست ؟، آیا یکى از آنان ادعا کرده است که آیه تطیر درشان ما زنان پیامبر نازل شده است ؟ و یا اینکه عکس این مطلب را اظهار نموده است ؟
3 - سوم اینکه آیا على سلام الله علیه و یا اولاد امیرالمؤ منین (ع ) با این آیه احتجاج و مشاهده کرده اند؟ آیا ادعا کرده اند که این آیه درشان ما اهل بیت است و در غیر ما نیست ؟ و آیا در مقام احتجاج از صحابه چه شنیده اند؟
4 - چهارم اینکه آیا از خود صحابه کلام معتبر و صریحى در این باره موجود است که آیه تطهیر درباره چه کسى نازل شده است ؟
5 - پنجم اینکه رجال تفسیر و حدیث در این مورد چه مى گویند؟ ایا با نظر آن کسانیکه مى گویند آیه تطهیر (مانند دو آیه قبل و بعد آن ) مربوط به زوجات پیغمبر است همراى و موافق هستند؟ یا اینکه مى گویند نه خیر، چون درباره شان نزول این آیه ، نص (کلام معتبر و صریحى ) وجود دارد، لذا باید تابع آن نص شد.
بنابراین آنچه درباره تطهیرشان مى شود از این پنج طریق که گفته شد، بیرون نیست .
آیه تطهیر گفتار پیامبر(ص )
اما آنچه نفس قضیه است : درشان نزول این آیه روایات متواترى در دست است که حاکى است آیه تطهیر در خانه ام سلمه نازل شده است و در آن هنگام رسول اکرم (ص )، حضرت صدیقه ، امیرالمؤ منین ، و حسنین صلوات الله علیهم حضور داشته اند، جناب ام سلمه خودش از رسول اکرم صلى الله علیه و آله تقاضا مى کند که من نیز به جمع شما داخل بشوم و تحت کسا نزد شما خاندان رسالت قرار گیرم ؟ حضرت او را نهى کرد و فرمود: نه ، تو داخل نشو (وانت فى خیر) چون این آیه مخصوص است به ما پنج تن .
نام جماعتى از صحابه که شان نزول این آیه را به همین ترتیب نقل کرده اند و روایات آنها متواتر است به این شرح مى باشد:
سعدبن ابى وقاص - انس بن مالک - ابن عباس - ابوسعید خدرى - عمر بن ابوسلمه - واصلة بن اسقع - عبدالله بن جعفر - ابوحمرا هلال - عایشه - ام سلمه - ابوهریره - معقل بن یسار - ابوطفیل - جعفربن حبان - حبیره - ابوبرزه اسلمى - مقداد بن اسود.
روایاتى که صحابه مذکور نقل کرده اند، در این موضوع هم راى و هم سخن هستند که آیه شریه تطهیر در خانه ((ام سمله )) نازل شده ، و فقط درشان پنج تن بوده است و هیچیک از زنان پیغمبر(ص ) داخل این قضیه نیست ، و این مطلب از مسلمات است . غیر از حضرات صحابه ، تقریبا 300 نفر دیگر نیز این روایت را به همان ترتیب و با ذکر اینکه محل نزول آیه خانه ((ام سمله )) بوده است ، نقل کرده اند. و ما مشخصات این 300 نفر را که در قرون مختلفه مى زیسته اند بطور تقصیل در کتاب ((الغدیر)) شرح داده ایم .
تمام این 300 نفر نصوصى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل کرده اند، که بعد از نزول آیه تطهیر از حضرت پرسیده شد که این آیه شریفه در شان کیست ؟ حضرت فرمود: منم ، على ، فاطمه ، حسنین (علیهم السلام ).
پس با توجه به مطالب فوق ، جاى هیچگونه تردیدى نیست که حضرت صدیقه زهراء سلام الله علیها نیز مشمول آیه تطهیر است و در کلمه ((اهل البیت )) او نیز مراد مى باشد. گذشته از اینها، پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله ، براى اثبات و روشن شدن حقیقت امر کار بسیار جالبى کرده است که 9 نفر از صحابه آنرا نقل کرده اند، به این شرح که بعد از نزول این آیه ، حضرت رسول (ص )، هر روز (تا زمان وفاتش تقریبا)، هنگام خروج از منزل که براى اقامه نماز صبح به مسجد تشریف مى برد، قبل از نماز به در خانه حضرت صدیقه سلام الله علیها مى آمد و مى فرمود:
((السلام علیکم یا اهل البیت ، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا))
((سلام بر شما اى اهل البیت ، بدرستیکه خدا اراده فرموده است که هر ناپاکى را از شما خاندان نبوت دور گرداند و شما را پاک و منزه نماید)).
راوى دیگرى مى گوید: من شش ماه در مدینه بودم و این جریان را هر روز مشاهده کردم ، راوى دیگر نقل مى کند: من نه ماه در مدینه توقف کردم و هر روز ناظر این صحنه بودم . راوى دیگر اظهار مى دارد: من 12 ماه در مدینه ساکن بودم و هر روز شاهد این روش پیامبر(ص ) بودم و این جریان تا آخرین روز زندگانى رسول اکرم صلى الله علیه و آله ادامه داشته است .
پس با توجه به مطالب مذکور کاملا روشن است که آیه تطهیر مخصوص بوده است به خانه صدیقه سلام الله علیها، و آن اشخاصى که در آنجا ساکن بوده اند.
حضرت رسول اکرم (ص ) که به این روش ، به این استمرار، به این استقرار و در این مدت متوالى ، هر روز بر در خانه زهرا سلام الله علیها مى آمد، منظورش این بوده است که اگر کسى سخنان آموزنده و تعیین کننده او را دیروز نشنیده است امروز بشنود، و اگر امروز نشد فردا، و اگر فردا نشد، روزهاى دیگر......
همه صحابه ، چه آنانکه در مدینه حضور داشتند، و چه مسافرینى که وارد شهر مى شدند، از این روش رسول اکرم صلى الله علیه و آله ، آگاه شدند که آیه تطهیر فقط و فقط درشان خاندان پیغمبر(ص ) (پنج تن ) نازل شده است .
آیه تطهیر و گفتار زنان پیامبر اکرم (ص )
اینک بررسى اینکه آیا از همسران پیغمبر(ص ) در مورد آیه تطهیر ادعائى کرده است یا نه ؟ در این مورد شیعیان روایاتى از زنان پیغمبر(ص )، از جمله ((ام سلمه )) نقل کرده اند که آن احادیث را حضرت عامه نیز صحیح و معتبر شمرده اند.
یکى از آن روایات که مورد قبول فریقین (شیعه و سنى ) مى باشد، این است که جناب ((ام سلمه )) مى فرماید: من از پیغمبر(ص ) پرسیدم که این آیه تطهیر درشان کیست ؟ حضرت فرمود: درباره من ، على ، فاطمه ، حسنین است و تهم مشمول این آیه نیستى . مشمول این آیه نیستم ، ما همسران نبى ، مورد خطاب این قضیه نیستیم ، و کاملا واضح است که اگر آیه شریفه تطهیر درباره زنان پیغمیر(ص ) بود، جناب ((عایشه ))آنرا بر پیشانى جمل مى نوشد و غوغائى بر پا مى کرد، در صورتیکه هیچیک از همسران رسول اکرم (ص ) هرگز چنین ادعائى نکرده اند که این آیه درشان آنان بوده است .
آیه تطهیر و گفتار ائمه اطهار(ع ) و حضرت زهراء(ع )
امیرالمؤ منین (ع )، حضرت صدیقه سلام الله علیها، حسن بن على (ع )، حسین بن على (ع )، حضرت سجاد، حضرت باقر، و حضرت صادق علیهم السلام همگى در هنگام منقبت شمارى به این آیه استناد و احتجاج کرده و برهان سخن خویش قرار داده اند.
امیرالمؤ منین (ع ) در ((یوم الدار)) براى اثبات گفتار خود به این آیه احتجاج و استنشاد نموده است که آیا آیه تطهیر در مورد ما نیست ؟ و تمامى صحابه و تابعین ، ضمن قبول اظهارات آن حضرت عرض کرده اند: بلى ، این آیه درشان شماست ، و این مطلب از مسلمات است .
آیه تطهیر و گفتار صحابه
همانطوریکه در قسمت اول این بخش اشاره شد، تمام صحابه و تابعین در این مطلب هم راى و هم سخن هستند که آیه تطهیر درشان پنج تن است و از آنان کسى که مخالف این عقیده است ، فقط و فقط ((عکرمه )) است که داستان ((سیاق )) از او نقل شده است .
آیه تطهیر و رجال تفسیر و حدیث
علماء و رجال تفسیر و حدیث پس از بررسى روایات مذکور، همگى ، متفق القول و هم عقیده اند که سند ((عکرمه )) اعتبار ندارد، و این استدلال ((سیاق )) و برهان صحیحى نیست .
به ملاحظه این که ضمائر آیه شریفه تطهیر همه مذکر است و ضمائر دو آیه قبل و بعد آن مؤ نث مى باشد. بنابراین سیاق آیه تطهیر که در وسط آن دو آیه است عوض شده ، و تغییر کرده است در نتیجه نمى شود که مربوط به همسران پیغمبر(ص ) بوده باشد، و اگر جز آیه تطهیر منقبت دیگرى درشان زهراى اطهر (ع ) نبود، همین یک آیه برهانى است کافى و نشانگر اینکه حضرت صدیقه سلام الله علیها معصومه است ، و عصمت از جمله شئون و مناصب ولایت است ، و ما، غیر ولى که معصوم باشد سراغ نداریم . از ابتداى خلقت ، آدم تا آخر، هر کسى که معصوم است ولى است ، یا پیغمبر است ، یا امام است ، و یا صدیق است که حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یکى از آنان است .

منبع:
فاطمة الزهرا علیهاسلام

مؤ لف : گفتار علامه امینى




تاریخ : پنج شنبه 92/1/22 | 9:11 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

فاطمه الزهراء امّ ابیها
شعرى از حسان شاعر معاصر

منم که عصمت اللّه و، به ساق عرش زیورم
حبیبه خدامنم ، حباب نور داورم
رضاى من رضاى او، ولاى من ولاى او
که من ولیة اللّه و، زهر بدى مطهرم
على است نفس احمد و حقیقت محمدى
منم که بضعة النبى و، با على برابرم
به تخت اقتدارشان ، نشسته ام کنارشان
به تاج افتخارشان ، یگانه است گوهرم
بجز محمد و على ، که نور ما بود یکى
ز انبیاء و اولیاء، خدا نموده برترم
نبى چو گفت بر ملا: اگر نبود مرتضى
ز اولین و آخرین ، هر کسى نبود همسرم
على ، شهاب ثاقب و منم فروغ زُهر وى
با اوج عصمت و حیا، به هر زمان منورم
نهال عشق ایزدى ، بهار حسن سرمدى
شکوفه محمدى ، عطاى رب و کوثرم
حسین با حسن مرا، دو گوشوار زینتند
على است طوق گردنم ، محمد است افسرم
محمد و على و من ، چو اصل و ام خلقتیم
منم که باب خویش را، درین مقام مادرم
فدک چه جلوه اى کند، به پیشگاه دولتم
که مالکیت جنان ، به کف بود چو حیدرم
علیه غاصب فدک ، از آن قیام کرده ام
که راه پر جهاد حق ، نشان دهم به دخترم
(حسان ) بود مودت رسول و آل مصطفى
امید برزخ من و، پناه روز محشرم



تاریخ : پنج شنبه 92/1/22 | 9:7 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

کلیسا، مسیحیان را از حقایق قرآن دور مى کند


گوته در جایى نوشته است :
استعمار و کلیسا نگذاشته اند قرآن و معناى دستورات آن به مردم برسد. و سپس چنین ادامه مى دهد:
سالیان دراز کشیشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقایق قرآن مقدس ‍ و عظمت آورنده آن دور نگهداشته اند. اما هرقدر که ماقدم در جاده علم و دانش گذارده و پرده جهل و تعصب نابجا را دریده ایم ، عظمت احکام مقدس اسلام که قرآن مجموعه آن است ، بهت و حیرت عجیبى در ما بوجود آورده است و دور نیست که این کتاب توصیف ناپذیر، توجه عالم را به خود جلب نموده ، تاءثیر عمیقى در علم و دانش جهان گذاشته و بالنتیجه جهان مدار گردد. (14)
این بود شمه اى از گفتار غربى ها در مورد قرآن ، آنها حقیقتهاى قرآن را روشن و واضح بیان نموده اند، و این ما هستیم که باید وقت را مغتنم بشماریم و از مکتب قرآن نهایت استفاده را بنماییم .

منبع:
سرگذشتهاى تلخ و شیرین قرآن




تاریخ : چهارشنبه 92/1/21 | 12:33 صبح | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

کم ارزشى عبادت بدون عقل  

اسحاق بن عمار مى گوید: به امام صادق (ع )عرض کردم : همسایه اى دارم ، بسیار نماز مى خواند و بسیار انفاق مى کند و بسیار به حج مى رود، و از او خلافى نسبت به خاندان رسالت دیده نشده است .
امام صادق (ع ) فرمود: عقلش چگونه است ؟ (یعنى آیا عقل اجتماعى و بینش دینى دارد؟)
گفتم :عقل ندارد، و از نظر فکرى در سطح پائین است .
آن حضرت فرمود: (لا یرفع بذلک منه ) (او که عقل ندارد، درجه اش ‍ به خاطر آن اعمال نیک ، بالا نمى رود).(10)


عقل یا برهان راستین  

ابن سکیت اهوازى ، از دانشمندان بزرگ و مشهور عصر امام دهم حضرت هادى (ع ) بود، و از محضر آن حضرت و امامان دیگر بهره هاى وافر برده بود، او روزى از امام هادى (ع ) این سئوال را کرد:
(خداوند چرا حضرت موسى (ع ) را با معجزه عصا و ید و بیضا و وسائل باطل کننده جادوى جادوگران فرستاد؟
و چرا حضرت عیسى (ع ) را با وسائل طبابت و درمان بیماریها (و شفاى دردمندان و بیماران جسمى ) فرستاد؟
ولى حضرت محمد پیامبر اسلام (ص ) را، با معجزه بیان و شیوا خطبه هاى غرا و سخنان دلنشین فرستاد؟)
امام هادى (ع ) در پاسخ فرمود: در عصر موسى (ع )، آنچه که بیشتر رواج داشت ، جادوگرى قرار گیرد و بر آنها چیره شود فرستاد، او کارهایى کرد که ساحران از انجام آن عاجز ماندند، و جادوهاى جادوگران را باطل کرد و به این ترتیب ، حجت و برهان را بر آنها ثابت نمود.
و در عصر عیسى (ع )، بیمارى فلج و زمین گیرى زیاد شده بود، و مردم به پزشک و درمان ، نیاز شدید داشتند، از این رو عیسى (ع ) در همین راستا، از جانب خدا چیزى آورد، که پزشکهاى عصرش ، نظیرش را نداشتند، او به اذن خدا، مردگان را زنده مى کرد، کور مادر زاد را بینا مى نمود، اشخاص ‍ مبتلا به بیمارى پیسى را شفا مى داد و به این ترتیب حجت را بر آنها ثابت نمود.
ولى حضرت محمد، پیامبر اکرم (ص ) در عصرى به پیامبرى مبعوث گردید که شیوه سخنورى و خطبه خوانى و شعر سرائى ، زیاد شده بود، آن حضرت ، مطالب بلند پایه و دقیق با بیان رسا و شیوا آورد، که بر آنها برترى داشت و به این ترتیب حجت را بر آنها تمام کرد.
ابن سکیت : از پاسخ دلنشین امام هادى (ع )، قانع شد و عرض کرد: (سوگند به خدا چنین پاسخى را از هیچکس نشنیده بودم ).
آنگاه ابن سکیت پرسید: در این زمان ، حجت خدا بر مردم چیست ؟
امام هادى (ع ) فرمود: (آن حجت و دلیل ، (عقل ) است ، که انسان به وسیله عقل ، رهبر راستین را مى شناسد و او را مى پذیرد، و رهبر دروغین را مى شناسد و او را تکذیب مى نماید.
این سکیت : هذا والله هو الجواب : (سوگند به خدا پاسخ درست ، همین است .)(11)


مراحل پیوستن عقل به انسان در مراحل مختلف  

اسحاق پسر عمار مى گوید: به محضر امام صادق (ع ) رفتم ، داستان خودم را در رابطه با ملاقات با مردم ، و گوناگون بودن سطح فکرى آنها در پذیرش ‍ سخنم ، با آن حضرت در میان گذاشتم ، و عرض کردم :
1- گاهى نزد بعضى از انسانها مى روم ، قسمتى از سخنم را به او مى گویم ، ولى او (با هوش تیزى که دارد) همه سخن و مقصود مرا مى فهمد.
2- و با بعضى دیگر سخن مى گویم ، وقتى که تمام سخنم را به او گفتم ، او مقصودم را مى فهمد و به من جواب مى دهد.
3- ولى با بعضى دیگر وقتى سخن مى گویم ، مقصودم را نمى فهمد، مى گوید: دوباره بگو، (به این ترتیب انسانها در درک مطالب ، متفاوت هستند، علت چیست ؟)
امام صادق (ع ) در پاسخ من فرمود:
( آیا علتش را نمى دانى ؟ )، گفتم : نه .
فرمود: شخص اول ، که مقصود تو را از قسمتى از گفتار تو مى فهمد، کسى است که در همان هنگام که نطفه بوده ، عقلش با نطفه اش بهم آمیخته است ، و شخص دوم کسى است که : عقلش در رحم مادرش ، به او ملحق شده است ، ولى شخص سوم که سخنت را نمى فهمد و مى گوید دوباره بیان کن ، کسى است که عقلش پس از بزرگ شدنش ، به او پیوسته است . (12)
بنابراین تیز هوشى و کند هوشى و میانه هوشى ، مربوط به ریشه هاى تعقل او است که اگر زودتر به او ملحق شده ، تیزهوش مى گردد و اگر دیرتر ملحق شده به همان نسبت ، کند هوش مى شود.


داستانهای اصول کافی ج 1 و 2




تاریخ : چهارشنبه 92/1/21 | 12:25 صبح | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

جهاد رمز عزت اسلام
آیین مقدس اسلام که برنامه هایش در جهت عظمت اسلام و عزت مسلمین است و مى خواهد مسلمان ها در برابر بیگانگان با عزت و آبرومند باشند، به پیروانش دستور مى دهد، که چنانچه مورد تهدید و یورش اجانب قرار گرفتید و حیثیت مکتب و یا خودتان به مخاطره افتاد، به ((جهاد)) که ((رمز عزت اسلام )) است ، متوسل گردید.
امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرماید:
((فرض الله الایمان ... و الجهاد عز اللاسلام .)) 
خداوند واجب فرمود ایمان را براى ... و جهاد را براى سربلندى اسلام .
و در مورد دیگر مى فرماید:
((فانه ذروه الاسلام )). 
((جهاد)) قله مرتفع اسلام است .
آرى ، به حق ، اسلام در مدت کوتاه به وسیله ((جهاد)) به قله عظمت و مسلمین به سبب برخوردار بودن از روحیه مبارزه ، به اوج شکوه و عزت رسیدند و بر دیگران سرورى نمودند، ولى با کمال تاءسف به مرور زمان این اصل اسلامى را فراموش کردند و این ویژگى را از دست دادند، و رفته رفته علاوه بر از دست رفتن سیادت شان ، به ظلم پذیرى تن دادند و به ستم کشى خو کردند و در نتیجه با از دست دادن اراده و شخصیت خویش ، به اسارت جسمى ، فکرى و فرهنگى بیگانگان درآمدند و عقب مانده و بى سواد نگه داشته شدند.
و در خطبه اى که به تفصیل از ((جهاد)) سخن مى گوید، خوددارى از آن را مایه ذلت و بدبختى مسلمان ها مى خواند:
((فمن ترکه رغبه البسه الله ثوب الدل ، و شلمه البلاء، و دیث بالصغار و القماءه و ضرب على قلبه بالاشهاب و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد و سیم الخسف و منع النصف )) 
مردمى که از جهاد روى برگردانند خداوند لباس بر تن آنها مى پوشاند و بلا به آنان هجوم مى آورد، حقیر و ذلیل مى شوند، عقل و فهم شان تباه مى گردد، و به خاطر تضییع جهاد، حق آنها پایمال مى شود و نشانه هاى ذلت در آنها آشکار مى گردد، و از عدالت محروم مى شوند.
و در خطبه اى که امام علیه السلام هنگام بسیج مردم به سوى لشکریان معاویه ایرد نموده است ، خطاب به کسانى که ترسو و زبون بودند و از رفتن به میدان رزم و جهاد هراس داشتند، مى فرماید:
((اف لکم ! لقد سمئت عتابکم ! ارضیتم بالحیاه الدنیا من الاخره عوضا؟ و بالذل من العز خلفا؟ اذا دعوتکم الى جهاد عدوکم دارت اعینکم ))
نفرین بر شما! از بس شما را سرزنش کردم خسته شدم ! ایا به جاى زندگى (لذت بخش ) آخرت به زندگى موقت دنیا راضى گشته اید؟ و به جاى عزت و سر بلندى ، بد بختى و ذلت را برگزیده اید؟ هر گاه شما را به جهاد با دشمن دعوت مى کنم چشم تان از ترس در جام دیده دور مى زند. یعنى ، شما که به سخنان و نصایح من که خواهان سربلندى و سعادت شما و عظمت اسلام هستم گوش نمى دهید، و از رفتن به میدان رزم و جهاد که ضامن عزت و شرف شما است ، به خاطر بزدلى و غرق در زندگى ، سرپیچى مى نمائید، و در نتیجه ذلت و خوارى دامن گیرتان خواهد گشت ، سزاوارنفرین مى باشید.

منبع: جنگ و جهاد در نهج البلاغه




تاریخ : دوشنبه 92/1/19 | 12:27 صبح | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

اوّلین نماز در هفت سالگى
یکى از راویان حدیث و اصحاب امیرالمومنین ، امام علىّ علیه السلام حکایت کند:
روزى حضرت امیرالمؤ منین صلوات اللّه علیه را در مسجد دیدم که بر بالاى منبر نشسته است و در حالى که مشغول صحبت و سخنرانى بود، تبسّمى نمود به طورى که دندان هایش نمایان گشت ، و در ادامه سخنانش فرمود:
من در سنین هفت سالگى ، با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در بیابان مشغول چوپانى بودیم ، چون موقع نماز شد، نماز را دو نفرى به جماعت خواندیم ، ابوطالب وارد شد و اظهار داشت : چه مى کنید؟
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در جواب چنین اظهار نمود: خداى سبحان را عبادت و پرستش مى کنیم ، تو هم اسلام بیاور و با ما نماز بخوان ؛ و خداوند متعال را پرستش نما.
سپس حضرت امیر علیه السلام در ادامه داستان افزود:
خداوندا! من نمى شناسم بنده اى از امّت پیغمبرت را که قبل از من ، همراه پیغمبرت نماز خوانده باشد، چون از سنّ هفت سالگى با او نماز خوانده ام .
و در روایتى دیگر وارد شده است که امام علىّ علیه السلام فرمود: پیش از آن که کسى با حضرت رسول نماز بخواند، من سه سال همراه آن حضرت نماز مى خواندم .
روزى ارزشمند و شخصیّتى عظیم
مرحوم محمّد بن یعقوب کلینى ، فرات بن ابراهیم کوفى و علاّمه امینى و دیگر بزرگان از شیعه و سنّى در کتاب هاى خود مطالب و روایاتى را به سندهاى مختلف ، پیرامون عید سعید غدیر خم آورده اند، از آن جمله :
حسن بن راشد و در روایتى دیگر فرات بن أ حنف حکایت کند:
روزى محضر مبارک امام جعفر صادق صلوات اللّه علیه شرفیاب شدم و عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ! آیا براى مسلمان ها عیدى بافضیلت تر از عید فطر، قربان ، جمعه و روز عرفه وجود دارد؟
فرمود: بلى ، روزى است که از همه آن ها در نزد خداوند متعال شریف تر و عظیم تر و بافضیلت تر خواهد بود؛ و آن روزى است که خداى متعال دین مبین اسلام را در روز آن کامل نمود و این آیه قرآن را بر پیغمبر نازل نمود: (اَلْیَوْم أ کْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أ تَمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَ رَضیتُ لَکُمُ الاْ سْلامَ دیناً ).
یعنى ؛ امروز (با معرّفى علىّ بن أ بى طالب علیه السلام به عنوان امام و خلیفه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله ، دین خود را بر شما مسلمان ها کامل نمودم و براى شما دین اسلام را برگزیدم .
از آن حضرت سؤ ال کردم : آن روز، کدام روزى مى باشد که مولاى متّقیان ، علىّ علیه السلام به امامت و خلافت منصوب گردید؟
در پاسخش چنین فرمود: هر یک از پیغمبران الهى براى خود وصىّ و جانشین تعیین کرده اند و آن روز معیّن را به عنوان عید برگزیده اند.
و سپس افزود: آن روزى که بر تمامى ایّام شرافت و برترى دارد، روزى است که رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله از طرف خداوند متعال ، حضرت علىّ علیه السلام را به عنوان امام و خلیفه خود به مردم معرّفى نمود.
و در آن روز آیات الهى نازل شد و دین مبین اسلام تکمیل گردید و حجّت خداوند بر همگان ثابت گشت .
سؤ ال کردم : یاابن رسول اللّه ! در آن روز چه اعمال و عباداتى بهتر است ، که انجام دهیم ؟
حضرت در پاسخ فرمود: خوشحال نمودن مؤ منین ، فرستادن صلوات بر حضرت محمّد و اهل بیتش ؛ و برائت و بیزارى جستن از دشمنان و ظالمین به آن ها.
و دیگر آن که چون خداوند، این روز یعنى ؛ هیجدهم ذى الحجّة را روز تثبیت ولایت بر مؤ منین قرار داد، بهتر است روزه بگیرید و روزه گرفتن در آن موجب کفّاره شصت سال گناه خواهد بود. 

منبع:
چهل داستان و چهل حدیث از اءمیر المؤ منین على علیه السلام




تاریخ : پنج شنبه 92/1/15 | 10:20 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

امام باقر علیه السلام:

جز اوصیاء پیغمبر صل الله علیه و آله کسی را نرسد (شایسته نیست) که او ادعا کند ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست.

خورشید کعبه به نقل از کافی ج1 ص 332




تاریخ : سه شنبه 92/1/13 | 7:24 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله لرحمن الرحیم

حضرت علی علیه السلام:

اصحاب حضرت (امام مهدی علیه السلام) کسانی هستند که به حقیقت توحید خدا راه یافته اند. (در اثر تزکیه نفس و طی کمالات).

خورشید کعبه به نقل از روزگار رهایی ص 414




تاریخ : سه شنبه 92/1/13 | 7:20 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت علی علیه السلام:

از جمله احکام خدا در قرآن محکم و استوار که (تجاوز از آن نمی توان کرد و ) به (پیرو) آنها پاداش داده راضی و خوشنود می شود و برای (مخالفین) آنها کیفر مقرر فرموده و به خشم می آید، آنستکه بنده ای که از دنیا می رود اگرچه (با عبادت و بندگی) به خود رنج داده و عمل خویش را (ظاهراً) خالص نموده باشد، سودی بدست نمی آورد در حالیکه ملاقات کند پروردگارش را با یکی از این خصلتها (ی پنجگانه زیر) که از آنها توبه و بازگشت نکرده باشد:

اول: شرک به خدا در آنچه بر او واجب گردانیده از عبادت و پرستش خود

دوم: یا به سبب هلاک کردن دیگری خشم خویشتن را برطرف نماید

سوم: یا بیان کند کار زشتی را که دیگری بجا آورده (فاش کردن گناه مومنی)

چهارم: یا به مردم رو آورد برای درخواست حاجتی بوسیله آشکار نمودن بدعتی در دین خود

پنجم: یا مردم را به نفاق و دو روئی ملاقات کند، یا در میان ایشان به دو زبان رفتار نمیاد.

نهج البلاغه ص 477




تاریخ : یکشنبه 92/1/11 | 9:34 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

امام باقر علیه السلام:

دروغ، ویران کننده ایمان است.

گفتاری چند از معصومین علیهم السلام، ص 4 به نقل از بحارالانوار ج72 - ص 247




تاریخ : یکشنبه 92/1/11 | 11:55 صبح | نویسنده : محمــــد | نظر

  • ایران موزه | پاپو مارکت | بک لینک