سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

جهاد رمز عزت اسلام
آیین مقدس اسلام که برنامه هایش در جهت عظمت اسلام و عزت مسلمین است و مى خواهد مسلمان ها در برابر بیگانگان با عزت و آبرومند باشند، به پیروانش دستور مى دهد، که چنانچه مورد تهدید و یورش اجانب قرار گرفتید و حیثیت مکتب و یا خودتان به مخاطره افتاد، به ((جهاد)) که ((رمز عزت اسلام )) است ، متوسل گردید.
امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرماید:
((فرض الله الایمان ... و الجهاد عز اللاسلام .)) 
خداوند واجب فرمود ایمان را براى ... و جهاد را براى سربلندى اسلام .
و در مورد دیگر مى فرماید:
((فانه ذروه الاسلام )). 
((جهاد)) قله مرتفع اسلام است .
آرى ، به حق ، اسلام در مدت کوتاه به وسیله ((جهاد)) به قله عظمت و مسلمین به سبب برخوردار بودن از روحیه مبارزه ، به اوج شکوه و عزت رسیدند و بر دیگران سرورى نمودند، ولى با کمال تاءسف به مرور زمان این اصل اسلامى را فراموش کردند و این ویژگى را از دست دادند، و رفته رفته علاوه بر از دست رفتن سیادت شان ، به ظلم پذیرى تن دادند و به ستم کشى خو کردند و در نتیجه با از دست دادن اراده و شخصیت خویش ، به اسارت جسمى ، فکرى و فرهنگى بیگانگان درآمدند و عقب مانده و بى سواد نگه داشته شدند.
و در خطبه اى که به تفصیل از ((جهاد)) سخن مى گوید، خوددارى از آن را مایه ذلت و بدبختى مسلمان ها مى خواند:
((فمن ترکه رغبه البسه الله ثوب الدل ، و شلمه البلاء، و دیث بالصغار و القماءه و ضرب على قلبه بالاشهاب و ادیل الحق منه بتضییع الجهاد و سیم الخسف و منع النصف )) 
مردمى که از جهاد روى برگردانند خداوند لباس بر تن آنها مى پوشاند و بلا به آنان هجوم مى آورد، حقیر و ذلیل مى شوند، عقل و فهم شان تباه مى گردد، و به خاطر تضییع جهاد، حق آنها پایمال مى شود و نشانه هاى ذلت در آنها آشکار مى گردد، و از عدالت محروم مى شوند.
و در خطبه اى که امام علیه السلام هنگام بسیج مردم به سوى لشکریان معاویه ایرد نموده است ، خطاب به کسانى که ترسو و زبون بودند و از رفتن به میدان رزم و جهاد هراس داشتند، مى فرماید:
((اف لکم ! لقد سمئت عتابکم ! ارضیتم بالحیاه الدنیا من الاخره عوضا؟ و بالذل من العز خلفا؟ اذا دعوتکم الى جهاد عدوکم دارت اعینکم ))
نفرین بر شما! از بس شما را سرزنش کردم خسته شدم ! ایا به جاى زندگى (لذت بخش ) آخرت به زندگى موقت دنیا راضى گشته اید؟ و به جاى عزت و سر بلندى ، بد بختى و ذلت را برگزیده اید؟ هر گاه شما را به جهاد با دشمن دعوت مى کنم چشم تان از ترس در جام دیده دور مى زند. یعنى ، شما که به سخنان و نصایح من که خواهان سربلندى و سعادت شما و عظمت اسلام هستم گوش نمى دهید، و از رفتن به میدان رزم و جهاد که ضامن عزت و شرف شما است ، به خاطر بزدلى و غرق در زندگى ، سرپیچى مى نمائید، و در نتیجه ذلت و خوارى دامن گیرتان خواهد گشت ، سزاوارنفرین مى باشید.

منبع: جنگ و جهاد در نهج البلاغه




تاریخ : دوشنبه 92/1/19 | 12:27 صبح | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

جهاد در اسلام

(حضرت علی علیه السلام) در وصیت به حسنین علیه السلام ، آنها را به مجاهدت سفارش مى فرماید: ((و الله الله فى الجهاد باموالکم و انفسکم و السنکم فى سبیل الله ))   خدا را، در مورد ((جهاد)) با اموال ، جانها، و زبانهاى خویش در راه خدا.
در خطبه دیگر مبارزه با گمراهان را لازم مى شمارد:
((اما بعد... فان جهاد من صرف عن الحق رغبه عنه وهب فى نعاس ‍ العمى و الضلال اختیارا. فریضه على العارفین ، و انا قد هممنا بالمسیر))
سراشیب نابینائى و گمراهى فرو افتاده ، بر رهروان حق لازم است ، ما کمر همت بسته ایم ...
و در جاى دیگر حضرت جهاد را تعمیم مى دهد و بر زن و مرد لازم مى داند که جهاد مردها را بذل مال و جان ، و جهاد زن ها را صبر بر مشکلات و تحمل آنچه از جانب شوهردارى مى بینید بیان مى فرماید.
((کتب الله الجهاد على الرجال و النساء فجهاد الرجل ان یبدل ماله و نفسه حتى یقتل فى سبیل الله و جهاد المراه تصبر على ماترى من اذى زوجها و غیرته ))
خداوند جهاد را بر زن و مرد نوشته است ، جهاد مردها دادن مال و جان و پذیرفتن شهادت در راه خدا مى باشد.
جهاد زنان ، صبر بر مشکلات شوهردارى و غیرت شوهرش مى باشد. با توجه به اینکه تنها راهى که مى تواند مانع تحقق یافتن آرزوهاى زورگویان و استعمارگران شود. ((جهاد)) است ، حضرت مى فرماید:
((و بادروا جهاد عدوکم ))
به جهاد دشمنان خویش مبادرت ورزید.


فلسفه جهاد
فلسفه تشریع جهاد در اسلام بدین جهت است که بساط شرک بت پرستى ، فساد و تجاوز و بیدادگرى از جامعه و زمین بر چیده شود و امت مسلمان در سایه عدالت و آزادى و در محیط دور از گمراهى ، تباهى تبعیض به زندگى توام با مهر و محبت و خلوص بسر برند.
قرآن مى فرماید: ((و قاتلوهم حتى لا تکون فتنه و یکون الدین (15) الله )) با آنها پیکار کنید تا فتنه باقى نماند و دین مخصوص خدا گردد.
یعنى بر ملتى و امتى که شرک و بت پرستى به عنوان آیین حاکم باشد، و در جامعه اى که فساد و انحراف اخلاقى رایج شود، و ظلمت به جاى نور قرار گیرد، و باطن جایگزین حق گردد، این دین یک نوع خرافه و این اندیشه یک نوع بیمارى فکرى است ، که باید به هر قیمت شود آن را ریشه کن ساخت ، تا این بیمارى به دیگران سرایت ننماید.
در آیه دیگر به دنبال اذن جهاد، در بیان یکى از فلسفه هاى جهاد مى فرماید:
((و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا))  
و اگر خداوند (با اذن جهاد) بعضى از آنها را به وسیله بعضى دیگر دفع نکند. دیرها، صومعه ها، معابد یهود و نصارا و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى شود ویران مى گردد.
بدین معنى که اگر افراد با ایمان و فداکار، ستمگران و مستکبران را به حال خودشان واگذارند و آنها هراسى و خوفى از مردم متدین نداشته باشند، اثرى از دیرها، صومعه ها، و مساجد نخواهد گذاشت ، زیرا ((معبدها جاى بیدارى است ، و محراب میدان مبارزه و جنگ است ، و مسجد در برابر خود کامگان سنگر است )) و قهرا چنانچه دست یابند تمام این مراکز را با خاک یکسان خواهند کرد.
و نیز ویران نمودن مساجد و معابد تنها با تخریب نیست ، و امکان دارد از راه غیر مستقیم ، به وسیله فراهم ساختن سرگرمى هاى ناسالم ، یا با تبلیغات سوء مردم را از مساجد منحرف نمایند، و به این ترتیب آنها را عملا به ویرانه اى تبدیل کنند. 
امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرماید:
((فو الله ما غزى قوم قط فى عقر دارهم . الا ذلوا))
به خدا سوگند هر ملتى در درون خانه اش مورد هجوم قرار گیرد هتما ذلیل خواهد شد.
یعنى ملتى که در زمان جنگ به سوى دشمن نشتابند و از رفتن به میدان جهاد اجتناب کنند و مورد یورش دشمن قرار گیرند، شکست خواهند خورد و ذلیل و خوار خواهند شد، و ملتى که با استقبال دشمن بروند و در برابر آنان سر سختى و مقاومت نشان دهند و ضربات کوبنده بر آنها وارد سازند پیروز مى گردند.
در خطبه اى دیگر، بارور شدن درخت دین را یکى از فلسفه ها و ثمرات جهاد مى شمارد.
((و لعمرى لو کنا ناتى ما اتیتم ما فام للدین عمود، و لا اخضر للایمان عود.)) 
به جانم سوگند، اگر ما در مبارزه مثل شما بودیم هرگز پایه اى براى دین برپا نمى شد و شاخه اى از درخت ایمان سبز نمى گردید.
یعنى اگر ما هم ، چون شما از شرکت در میدان جهاد و ترس و هراس داشتیم و از مبارزه با دشمنان اسلام خوددارى مى نمودیم ، نه از دین خبر بود و نه از اسلام اثرى .
و در نیایشى ، هدف و فلسفه توسل به جنگ و جهاد را چنین بازگو مى فرماید:
((اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منا منافسه فى سلطان و لا التماس ‍ شى ء من فضول الحطام ، ولیکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک ، فیا من المظلومون من عبادک ، و تقام المعظله من حدودک )). 

پروردگارا! تو مى دانى آنچه ما انجام دادیم نه براى این بود که ملک و سلطنتى به دست آوریم ، و نه براى اینکه از متاع پست دنیا چیزى تهیه کنیم ، بلکه به خاطر این بود که نشانه هاى از بین رفته دینت را بازگردانیم ، و صلح و مسالمت را در شهرهایت آشکار سازیم ، تا بندگان ستمدیده ات در ایمنى قرار گیرند، و قوانین و مقرراتى که به دست فراموشى سپرده شده بار دیگر عملى گردد.
یعنى ، خداوندا!
تو خوب مى دانى و شاهدى که ما نه براى غنایم جنگى و نه جهت حفظ ریاست ، به سایه اسلحه پناه بردیم و شمشیر به دست گرفتیم ، که هدف ما زنده نمودن ارزش هاى اسلامى ، برقرارى صلح و صفا مى باشد، تا ستمدیگان آسوده خاطر و فارغ بال زندگى نمایند، و دستوراتت که از یادها رفته و به فراموشى سپرده شده است ، پیاده گردد.

جنگ و جهاد در نهج البلاغه




تاریخ : دوشنبه 91/12/28 | 11:22 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

جهاد در اسلام
آیین نجات بخش اسلام که تمام قوانین و احکامش در جهت رشد، ترقى و تکامل مادى و معنویت بشریت است . و همیشه پیروانش را به حرکت به سوى کمال سفارش اکید مى نماید، براى فرد و جامعه اى که با مانعى مواجه شوند، دستورى براى شکستن سد و برداشتن مانع ، وضع نموده است ، تا در روند تکاملى انسان وقفه اى پیش نیاید، و آن دستور ((جهاد)) و مبارزه بى امان با هر نیرویى بازدارنده انسان از رشد و تکامل که هدف آفرینش ‍ است ، مى باشد.
زیرا تنها وسیله و پدیده اى که با کمک و توسل به آن مى توان جلو عوامل مزاحم فردى و اجتماعى را گرفت ، و از گسترش فساد و ستم جلوگیرى نمود، بیدادگران را سرکوب کرد، متجاوز را سر جایش نشاند، زنجیر بردگى را برید، حق و عدالت را برداشت و حقوق از دست رفته را باز گرفت
((جهاد))
است .
على علیه السلام مى فرماید:
((اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنه ، فتحه الله لخاصه اولیائه ، و هو لباس التقوى ، و درع الله الحصینه و جنته الوثیقه ))
(نهج البلاغه ، خطبه 27، فیض الاسلام ، ص 94)
اما بعد، جهاد درى است از درهاى بهشت ، خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشودهه است ، جهاد لباس تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداوند است .
آرى ، جهاد درى است که هر کس آن شایستگى و لیاقت را پیدا کند که از آن در وارد شود، در این محیط و جامعه اى بهشت گونه و زندگى شیرین توام با عزت ، قدرت ، آزادى ، وحدت و دور از ستم ، خشونتت ، تعدى ، نفاق ، تبعیض ، گناه و فساد شکل خواهد داد، و در جهان دیگر به بهشت برین که جایگاه انبیا اولیا شهدا، مؤ منین ، مجاهدین ، متقین و مقربان درگاه پروردگار است ، راه خواهد یافت .

جنگ و جهاد در نهج البلاغه




تاریخ : دوشنبه 91/12/21 | 10:45 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر


  • ایران موزه | پاپو مارکت | بک لینک