سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم

مراتب خداشناسى

س 3 چگونه ممکن است انسان محدود، به خداوند متعال که نامحدود است علم پیدا کند؟
ج - محدود به اندازه خود به نامحدود علم پیدا مى کند، مانند دریچه اى که نور به آن مى تابد و به اندازه خود نور مى گیرد.

س 4 با اینکه معلوم ، نامحدود و غیر متناهى است ، چگونه محدود به آن علم پیدا مى کند؟
ج - چون وجود محدود، وجود رابطى ، و قائم به حق است ؛ و در واقع علم او، معلوم حق است ، در نتیجه حق به معلوم خود علم پیدا مى کند؛ بر این پایه ، در واقع نامحدود به نامحدود علم پیدا مى کند و اشکال مرتفع مى شود.

س 5 معناى این روایت که عبدالاعلى مولى آل سام از امام صادق علیه السّلام نقل مى کند چیست که مى فرماید: انما عرف الله من عرفه بالله ؛ فمن لم یعرفه به فلیس یعرفه انما یعرف غیره ؛ لیس بین الخالق و المخلوق شى ء ...(3) تنها کسى که خدا به خدا بشناسد، او را شناخته است ، بنابراین کسى که او را به او نشناخته باشد، در واقع او را نشاخته بلکه غیر او را شناخته است ، (زیرا) بجز خالق و مخلوق چیزى وجود ندارد.
ج - در روایت دیگر نیز که حدیث فارسى است ، و از عبدالاعلى مولى آل سام نقل کرده ، آمده است : اوحى الله تعالى الى داود علیه السلام : یا داود انى وضعت خمسه فى خمسه ، و الناس یطلبونها فى خمسه غیرها فلا یجدونها... وضعت الراحه فى الجنه و الناس یطلبونها فى الدنیا فلا یجدونها...(4) خداوند متعال به حضرت داوود علیه السّلام وحى نمود: اى داوود، من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم ، ولى مردم آنها را در پنج چیز دیگر مى جویند و نمى یابند. راحتى را در بهشت قرار دادم ، و مردم آن را در دنیا مى جویند لذا نمى یابند...
یعنى راحتى مطلق در راحتى بالله است ، و لذتها در محبت و انس با حق منحصر است .
ولى اکثر مردم از این فیض محرومند و راحتى را در دنیا جستجو مى کنند.
روایت نخست نیز مى خواهد بفرماید: انسان پیش از هر چیز خدا را مى بیند، سپس خدا را با آن مى بیند. و در دنیا خدا را بدون مظهر و در کنار موجودات و جداى از آنها نمى شود دید، و در آخرت نیز معنى ندارد که ظاهر که خداست بدون مظهر، و منکشف بدون منکشف منه دیده شود.
بشر نیز که اشرف مخلوقات است همواره به خدا توجه و محبت دارد او را مى خواهد و مى بیند، منتهى در این عالم توجه ندارد، و پس از این عالم براى او، منکشف خواهد شد. چنانکه خداوند سبحان مى فرماید: لقد کنت فى غفله من هذا، فکشفنا عنک غطاءک ، فبصرک الیوم حدید (ق : 22).
واقعا که از این حال ، سخت در غفلت بودى ، ولى ما پرده ات را از جلوى چشمانت برداشتیم و دیده ات امروز تیز است (و خوب مى بینى ).

س 6 معناى این گفتار امام سجاد علیه السّلام چیست که مى فرماید:
بک عرفتک   به تو، تو را شناختم .
ج - یعنى معرفت خداوند متعال بالذات است . در بخش توحید کتاب (بحار الانوار) نیز عبدالاعلى مولى آل سام از امام صادق علیه السّلام نقل مى کند: انما عرف الله من عرفه بالله ، فمن لم یعرفه به فلیس یعرفه ؛ فانما یعرف غیره   تنها کسى خدا را مى شناسد که او را به او بشناسد پس هر کس او را به او نشناخته باشد، او را نشناخته است ، بلکه غیر او را شناخته است .

س 7 در حدیث مناظره حضرت امام صادق علیه السّلام با شخص ملحدى آمده است که که حضرت از او مى پرسد: آیا کشتى سوار شده اى ؟ وى جواى مى دهد: آرى حضرت مى فرماید: هیچ اتفاقى افتاده که کشتى شما غرق شود؟ عرض مى کند: آرى . حضرت مى فرماید: در آن وقت آیا قلبت متوجه جایى شده که تو را از مهلکه نجات دهد؟ مى گوید: بله ، بعد حضرت مى فرماید: همان خداوند عالمیان است .)   آیا این گونه استدلال در قرآن کریم وجود دارد؟
ج - مساله کشتى و دریا در جاهاى متعدد از قرآن کرى   ذکر شده است . و این بیانگر آن است که وقتى دست انسان از عوامل بیرونى خالى شد و قلبش از تعلق به آنها تهى گشت ، خداوند قادر متعال کافى است که او را به هر کمالى که خواست برساند.

س 8 روشن است که این حالت اختصاص به مشرکین ندارد، مؤ منین نیز هرگاه در وسط دریا کشتى شان متلاشى شد و خواستند غرق شوند، به خداوند متعال پناه مى بردند و پى مى برند که هیچ پناهگاه و راه نجاتى جز به سوى خداوند نیست .
پس چرا این دسته از آیات نظر به خصوص مشرکین دارد؟
ج - چون روى سخن و استدلال قرآن علیه بت پرستانى است ، که به اینکه (خداوند، خالق عالم است ) اعتقاد داشتند و براى آنان هیچ جاى تردید نبود. چنانکه در قرآن مى فرماید: ولئن ساءلتهم من خلق السموات و الارض ؟ لیقولن الله (لقمان : 25، و زمر: 38).
و اگر از آنها بپرسى : چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است ؟ قطعا خواهند گفت : خدا.
بنابراین ، اختلاف اسلام و قرآن با آنان در تدبیر نظام عالم است ؛ زیرا آنان اعتقاد داشتند که جهان توسط بندگان صالح خدا اداره و تدبیر مى شود. و هر کدام از آن بندگان بخشى از نظام آفرینش (از قبیل زمین ، آسمان ، صحرا، دریا، کوه ، جنگل ، انسان و انواع حیوانات ) را تدبیر مى کنند و به او (رب ) و به مجموع آنان (ارباب ) مى گفتند. با این همه ، آنان را مخلوق نمى دانستند و در وجود خداوند متعال شکى نداشتند و او را (رب الارباب ) و خداى خدایان مى نامیدند.
بر این پایه ، این دسته از آیات قرآن در مقام رد آنان ، و نظر به اثبات ربوبیت خداوند متعال در تمام بخشهاى نظام عالم و پهنه گیتى دارند.

س 9 چگونه مى توان با این دسته از آیات ، بر ربوبیت خداوند متعال استدلال نمود؟
ج - چون نجات از غرق و هلاکت ، حاجتى است که اربابان مادى نمى توانند آن را برآورند، لذا از ته دل و صمیم قلب مى فهمند که تنها خداوند متعال چاره ساز و دستگیر است لاغیر.

س 10 اختلاف نظر عرفا و حکما در وحدت وجود داشت ؟
ج - عرفا مى گویند: وجود تنها وجود حق است و ما بقى موجود بالله و وجودشان بالعرض و المجاز است ، ولى حکما مى گویند: وجود، حقیقت مشککه ذات مراتب است ، بر خلاف عرفا که مى گویند: غیر از حق تعالى اساسا چیزى وجود ندارد.

س 11 نظر عرفا و حکما درباره وجود مطلق و مقید چیست ؟
ج - عرفا به وجود مقید قائل نیستند، بلکه مى گویند: حقیقت وجود یک واحد شخصى است و آن وجود حق تعالى مى باشد و غیر از حق حقیقتا هیچ چیز وجود ندارد و اشیا وجودشان بالله است ، ولى حکما قایل به طبیعت مطلقه هستند و اینکه هرگاه به ماهیت مقید شود وجود مقید نامیده مى شود، و بازگشت علیت و معلولیت به ربط و استقلال است .

س 12 - یکى از حاضران در جلسه : مى خواهم آنچه را که به آن اعتقاد دارم اظهار نمایم ، بفرمایید آیا درست است یا خیر؟ (یک هست داریم و یک نیست . نیست که چیزى نیست ، پس یک هستى بیش نمى ماند.)
ج - بله ، منتهى با یک مقدمه کوتاه ، و آن اینکه : براى نمونه این قوطى کبریت (اشاره به کبریت در دست )، یا هست است یا نیست ، یا قائم به هست . و قوطى کبریت نیست که نیست ، هستى هم نیست ، بلکه با هستى هست است ، یعنى قوطى کبریت و هر موجودى از موجودات ممکنه ، نیست و عدم که نیست ، و خدا هم نیست ، بلکه وجود آنها از خدا است .

س 13 حقیقت وجود امکانى چیست ؟
ج - وجود امکانى یعنى معلول بما هو معلول ، که در حقیقت وجود رابط است ، نه محمول نه موضوع و نه نسبت ، و این نحوه وجود، محتاج است به واجب ، و ماهیت به واجب نمى دهد. انما یقوم بالنسبه او بذى النسبه (تنها به نسبت ، یا به ذى النسبه قائم است ).

س 14 آیا حقیقت عالم عدم است ؟
ج - اینکه حقیقت عالم عدم باشد توجیهش مشکل است ، ظاهرا منظور گوینده از عدم ، عدم اشخاص است ، یعنى با برداشتن خدا دیگر اشخاص نمى مانند و عالم برداشته مى شود.

س 15 آیا توحید انبیاى گذشته علیهم السلام پیش از رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم کامل بوده است ؟
ج - انبیاى گذشته علیهم السلام توحید کامل را نداشتند، زیرا آنان توحید اسلامى را که از هر چیز حتى از قید اطلاق ، مطلق است نداشتند.

 

منبع: 665 پرسش و پاسخ (در محضر علامه طباطبائی)




تاریخ : شنبه 92/1/3 | 1:58 عصر | نویسنده : محمــــد | نظر

  • ایران موزه | پاپو مارکت | بک لینک