بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه از قسمت سوم...
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
من در تأیید سخن دکتر، نتیجه می گیرم که شفاعت مورد رضای خدا از مقوله توحید است. فَلا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ : پس شفاعت شافعان سوشان ندهد- (المدثر/48) ، روی هم رفته پس شفاعتی هست، منتها چون به «اذن الله » نیست سودی نمی دهد و می فرماید: « ما مِن شَفیع اِلا مِن بَعدِ اِذنِهِ : هیچ شفیعی نیست مگر بعد از اذن او - یونس/3 -»، « یَومَئذ لا تَنفعُ الشفاعَةُ الا مَن اَذِنَ لَهُ الرحمن : آن روز شفاعت بی فایده است، مگر شفاعت آن کس که خدای رحمان به او اذن دهد و از گفته ی او راضی باشد - طه/109 -».
عمر عبدالوافی [وهابی] :
ولی خدا در قرآن شفاعت غیر خدا را به طور مطلق نفی کرده می فرماید: شفاعت فقط مال خداست. « ما لَکم مِن دونه مِ ولی وَ لا شفیع افلا تتذکرون : برای شما در برابر خدا هیچ گونه ولی و شفیعی نیست آیا به خود نمی آیید؟ - سجده/4 - ».
سلف امیه [وهابی]:
عمر عبدالوافی راست می گوی. در آیه دیگری می گوید: « وَ التقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفاعَة : بترسید از روزی که کسی از دیگری نمی تواند مشکلی را برطرف سازد و از او شفاعتی پذیرفته نمی شود - بقره/48 -».
در جای دیگر گفته است: « فلا تَنفعهم شَفاعة الشافعینَ : پس شفاعت شافعان سودشان نمی دهد - مدثر/48 ». در یک کلمه قرآن می گوید: « قل لله الشفاعة جمیعا : بگو تمام شفاعت جمعاً مال خداست و به دیگری نمی رسد - زمر/44 - ». پس فقط خدا شفیع است.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
شما آقایان به این آیات با پیشدواری می نگرید و به آیاتی که شفاعت را به دو قسم کرده توجه نمی کنید. شما مشمول آن ضرب المثل هستید که می گوید: « کلوا وَ اشرَبوا » را تو در گوش کن و « لا تُسرفوا » را فراموش کن. آیاتی را که شما آوردید در مورد شفاعت های باطل است و آن شفاعت بی اذن خداست و در مقابل آن شفاعت مأذون، شفاعت صحیح است.
خواهش می کنم خوب دقت کنید. این که می گویید خدا صاحب کل شفاعت است، قبول می کنیم. اما این که می گویید خداوند خودش شفیع است، قابل قبول نیست خداوند که مالک شفاعت است چگونه می خواهد شفاعت خود را به جریان بیندازد، آیا راهی جز این هست که آن را به عده ای واگذار کند و اذن دهد؟ ....
منبع: حق باکیست؟ ، ص 11-10
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه از قبل...
سلف امیه[وهابی]:
البته اگر حیات برزخی در میان باشد ممکن است بگوییم حق با توست ولی جناب بن شریح فتوا داده است که مردگان نمی شنوند. در این صورت لازم نیست ما مستقیماً به قرآن و سنت مراجعه کنیم. برای این که فتوای ایشان واجب الاطاعه است و ایشان بی خودی فتوا نمی دهند. بنابراین طبق فرموده بزرگان ما، شفاعت چون فقط فعل خداست، درخواست آن از اولیای خدا لغو و بیهوده است.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
اولاً امور اعتقادی تقلیدی نیست بلکه فهمیدنی است و با فتوا نمی توان ایجاد اعتقاد کرد. ثانیاً: بر فرض اینکه بپذیریم که شفاعت خواستن از غیر خدا لغو و بیهوده است، این چه ربطی به شرک دارد؟ مگر هر کار لغوی شرک است؟ در این صورت باید هر گناه بزرگ و کوچک ما شرک باشد و توبه چنین مشرکی هم از نظر شما پذیرفته نیست.
شما معیار شرک و توحید را گم کرده اید؛ ولی از نظر ما وجود اذن خدا و یا فقدان آن است که معیار شرک می گردد و فرق شفاعت خواهی مشرک با شفاعت خواهی موحد آن است که اولی شفیع را مستقل و بدون اذن خدا مؤثر می داند، ولی موحد آن را به «اذن الله » مؤثر می داند. حتی سجده کردن برای غیرخدا در صورتی شرک است که بدون اذن خدا باشد، اما اگر به اذن الله باشد عین توحید است، همان طور که سجده فرشتگان برای آدم علیه السلام توحید ناب بود و لابد درجه توحیدی ابلیس خیلی بالا بود که سجده نکرد تا مبادا به قول شما مبتلا به شرک گردد.
نمونه دیگر آنکه ، تبرک جستن به سنگ و چوب از شئونات شرک است ولی وقتی به «اذن الله» شد از مستحبات حج می گردد که حجر الاسود را می بوسیم و به آن تبرک می جوئیم.
اگر شما کمی ذوق قرآنی داشته باشید، مسئله حل است وقتی قرآن شفاعت با اذن را تأیید می کند معلوم می شود که در مقابل آن شفاعت بی اذن هم مطرح است و آنچه ممنوع و شرک تلقی شده اعتقاد به شفاعت بی اذن است. زیرا آن نوعی مقابله با اراده و تدبیر خدا و اعتقاد به آشفتگی اداره قیامت و حکمیت خداوند است.
دکتر عبدالصمد [شافعی]:
با توجه به مطالعاتی که از چهار مذهب اصلی داشته ام، و موضوع شفاعت را هم قبول دارم. به نظر می رسد آنچه جناب علی عبدالله در این یک مورد می گوید مطابق قرآن است. می فرماید:
« وَ لا یَشفَعُونَ اِلا لِمَنِ ارتَضی : آنها جز برای کسی که خدا رضایت دهد شفاعت نمی کنند - سوره انبیا/28-».
منبع: حق با کیست؟، جلد دوم، ص9-8
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه از قبل...
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
نیازی نیست که حتماً آیه ای توصیه کرده باشد چرا که التماس دعا و طلب دعا از مردم را همه علمای اسلام بلامانع دانسته اند.
در روایات اسلامی سفارش کرده اند، نخست برای حاجت دیگران دعا کنید، سپس برای حاجت خود. من که برای شما دعا می کنم یعنی شفاعت می کنم و این همان شفاعت خواستن است. ما به ولیّ خدا می گوییم برای ما طلب مغفرت کن و بهشت طلب کن، جالب است که این امر به سفارش قرآن است. آنجا که فرمود:
... وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا(النساء/64) ؛ و اگر آنها هنگامی که به خود ستم کردند، پیش تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش می کرد، قطعاً خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند - نساء/64 .
بن شریح [وهابی]:
طلب دعا و شفاعت از رسول خدا، در حال حیات شرک نیست ولی بعد از مرگ آنها شرک اکبر است.
کاتب عثمان طه (مورخ و نویسنده، حنفی):
جناب بن شریح شما یک اشتباه معمولی را شرک بزرگ می دانید و طرف را در زمره مشرکان قلمداد می کنید. زیرا شما هم اکنون اعتراف کردید که اصل شفاعت خواهی جایز است. بنابر این گناه کسی که از رسول خدا یا دیگر اولیاء طلب شفاعت می کند این است که فرقی بین زنده و مرده نگذاشته است. حداکثر باید او را ارشاد کنید که مردگان در قیامت زنده می شوند و الآن زنده نیستند و شفاعت خواهی از آنان فایده ای ندارد چون نمی شنوند. اما شما او را مشرک و نجس معرفی می کنید!!
دکتر عبدالصمد [شافعی]:
آقای کاتب عثمان چه کسی گفته که مردگان نمی شنوند مگر شما به حیات برزخی اعتقاد ندارید، حیات برزخی اعتقاد شافعی و حنفی هم هست.
آقایان! اگر با قرآن و سنت ثابت شود که انسان بعد از مرگ به عالم برزخ منتقل می شود و بهتر از دنیا آگاه و شنوا می گردد و شرایط زنده بودن آنها در برزخ بهتر از زنده بودنشان در دنیاست، آیا باز هم خواهید گفت درخواست از صالحان شرک است. اگر شفاعت خواهی شرک باشد، چه از مرده و چه از زنده، به هر حال شرک است و اگر شرک نباشد، چه در حال حیات یا پس از مرگ شرک نخواهد بود. ...
منبع: حق با کیست؟ جلد2، ص8-7
ادامه دارد...
بسم الله الرحمن الرحیم
شروع مناظره
شفاعت، معیار شرک و توحید، زیارت اهل قبور ...
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]: به هر حال جناب بن شریح طبق پیشنهاد جناب دکتر عبدالصمد، ایراداتی که بر شفاعت دارند و آن را شرک اکبر معرفی می کنند، مطرح کنند.
بن شریح [وهابی]: ما چند تا قاعده داریم که از روی آن می گوییم شفاعت خواستن از اولیاء شرک و غلط است. یکی این که هر فعلی که فقط در توان خداست، خواستن آن فعل از غیر خدا، شرک است و شفاعت منحصراً فعل خداوند است. در قیامت هم که سخن از شفاعت پیامبر است، به این صورت است که بگوییم خدایا پیامبر را در قیامت شفیع ما قرار بده، بندگان صالح و یا فرشتگان را شفیع ما قرار بده و باید بدانیم که درخواست شفاعت از خود آنها شرک اکبر است.
ابن تیمیه گفته است: اگر کسی بگوید، از پیامبر به جهت نزدیکیش به خدا میخواهم تا شفیع من باشد، این از عقاید مشرکان است.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]: شما گفتید چون شفاعت فقط درحوزه قدرت خداست، پس شفاعت خواستن از غیر خدا شرک اکبر است. من از شما می پرسم شفاعت کردن مهم تر است یا احیاء مردگان؟ش
بن شریح[وهابی]: البته احیاـء مردگان منظور چیست؟
علی عبدالله: مگر نه این است که به تصریح قرآن کریم عیسی علیه السلام، همان کار را انجام می داد یعنی مردگان را زنده می کرد؟
عمر عبدالوافی [وهابی]: عیسی علیه السلام که به خودی خود این کار را نمی کرد. اگر در قرائت قرآن دقت می کردی می دیدی که عیسی علیه السلام به اذن خدا مرده را زنده می کرد. پس در واقع خداوند به دست عیسی مرده را زنده می کرده است.
علی عبدالله: آفرین برتو! می خواستم از دهان خودتان بشنوم. وقتی چنین فعلی با اذن خدا قابل واگذاری به غیر است و با توحید منافاتی ندارد، شفاعت نیز به اذن خدا می تواند به غیر واگذار شود و چون شفاعت به «اذن الله» است عین توحید می باشد. شفاعت خواستن از اولیا یعنی به ولی خدا می گوییم، خداوند که به تو این اذن را داده است، ما را هم برخوردار کن.
همین قرآن است که می فرماید: « من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه ؛ چه کسی می تواند در حضور او شفاعت کند مگر به اذن او - بقره/ 255 » و «و لا یشفعون الا لمن ارتضی : و جز برای کسی که خدا رضایت دهد شفاعت نمی کنند - انبیاء /28-».
دکتر عبدالصمد [شافعی]: اینها درست، ولی آیا در قرآن آیه ای داریم که توصیه به شفاعت خواهی کرده باشد؟
منبع: حق با کیست؟ ، جلد2 ، ص 7-5
... ادامه دارد لطفاً پیگیری بفرمائید.
بسم الله الرحمن الرحیم
...
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ(الحشر/22)
او خدایی است که معبودی جز او نیست، دانای آشکار و نهان است، و او رحمان و رحیم است!
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِکُونَ(الحشر/23)
و خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزه است، به کسی یتم نمیکند، امنیت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکستناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح میکند، و شایسته عظمت است؛ خداوند منزه است از آنچه شریک برای او قرارمیدهند!
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى یسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ(الحشر/24)
او خداوندی است خالق، آفرینندهای بیسابقه، و صورتگری (بینظیر)؛ برای او نامهای نیک است؛ آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او میگویند؛ و او عزیز و حکیم است!
.: Weblog Themes By Pichak :.