بسم الله الرحمن الرحیم
کیفیت صفات خداوند متعال
س 23 گفته مى شود: دو صفت (علم ) و (قدرت ) که در مخلوقات وجود دارد، با علم و قدرت الهى مغایرت دارد.) آیا این سخن درست است ؟
ج - علم ، قدرت و مشیت و اراده خداوند متعال همانند علم ، قدرت و مشیت و اراده اى استکه ما بدان متصف مى شویم ، و این همان سنخیت میان علت ومعلول است و نمى توان گفت که این صفات در او نیست ؛ اما صفات سلبیه ، در واقع سلبالسلب هستند و به صفات ثبوتیه بر مى گردند. براى نمونه صفت (عاجز نبودن )به مجموع (عاجز) یعنى (ناتوان ) و (نبودن ) بر مى گردد که هر دو سلبهستند، و سلب سلب آن به (قدرت ) بازگشت مى کند. و به همین صورت(جاهل نبودن ) به (علم ) باز مى گردد؛ زیرا (نادان ) منفى است ، و (نیست )نیز منفى است ، و اگر منفى در منفى ضرب شود، نتیجه مثبت یعنى (دانا) مى شود: دانانیست * نادان .
س 24 پس چرا در دعاى جوشن کبیر صفات ثبوتى را به سلبى برگردانده و فرموده است : یا عالما لا یجهل ، یا قویا لایضعف ، یا حیا لایموت ج - این جملات ، صفات ثبوتى را اثبات مى کنند و معناى آنها این است که خداوند عالم است به طورى که جهل در او راه ندارد، و همچنین قوى است به گونه اى که ضعف در او نیست ، و نیز حى است به طورى که موت ندارد؛ زیرا لازمه علم ، عدم جهل ، و لازمه قدرت عدم ضعف و لازمه حیات ، عدم مرگ است ، نه اینکه بگوید: خداوند متعال عین عدم جهل و عدم ضعف و عدم موت است به گونه اى که هیچ صفتى نداشته و مجموعه عدم ها باشد.
س 25 آیا همه صفات ثبوتیه حضرت حق ، عین ذات هستند؟
ج - بعضى از آنها نظیر علم ، قدرت و حیات عین ذاتند. و اما صفات فعلیه عین ذات نیستند، بلکه هر کدام بیانگر فعلى از افعالند و خارج از حقیقت ذات . مانند رزق ، احیاء، اماته ، تکلم . و اکثر اسماء حسناى الهى از این قبیل و زائد بر ذات هستند. مشیت و اراده نیز از همین قبیل و از صفات فعل است و از مقام فعل انتزاع مى شود
س 28 معناى این جمله امیرالمؤ منین علیه السّلام چیست که مى فرماید:
(کمال توحیده ، نفى الصفات عنه ) کمال اعتقاد به یگانگى او، نفى کردن صفات از اوست .
ج - این جمله صفت زائد بر ذات را نفى مى کند؛ زیرا صفات ذات ، عین ذاتند.
س 29 معناى (احد) چیست ؟
ج - خداوند متعال (احد) است ، یعنى اجزاء ندارد نه خارجا و نه ذهنا و نه عقلا. چنانکه در روایتى آمده است که حضرت امیرالمومنین علیه السّلام در جنگ جمل در تفسیر معناى (احد) فرمود: (خداوند احد است یعنى یگانه اى است که قسمت بر نمى دارد نه عقلا، نه خارجا و نه خیالا)
س 30 فرق و واحدیت و احدیت چیست ؟
ج - (احدیت ) صرافت ذات است از هر حیث ، ولى (واحدیت ) این است که هر صفت از صفات حق تعالى در عین حال که با صفات دیگر مفهوما مغایر است ، ولى مصداقا یک واحد است ذات مستجمع جمیع کمالات (مانند رازق ، محیى ، ممیت ) از حیث مصداق یک واحد است ، ولى در احدیت این را نداریم ، بلکه ذات بذاته ، قطع نظر از هر کمال مورد توجه قرار مى گیرد، و از هر حدى اطلاق دارد، حتى از همین اطلاق ، لذا در شاءن مقام احدى گفته اند: لایتناهى است ، و با تناهى این کلمه هم نامتناهى است .
س 31 آیا خداوند متعال واجد همه کمالات مخلوقات است ؟
ج - هر کمال وجودى که در مخلوق وجود دارد، خداوند متعال آن را داشته که داده و اعطاء کرده است . و خداوند، واقعیتى است که هیچ کمال وجودى را فاقد نیست . و هر چه ایجاد مى کند، اعطاء مى کند. و لازمه اعطاء، واجدیت و اتصاف است ، که به سنخیت بر مى گردد.
پس کمال مخلوق از ناحیه حق است ، پس در حقیقت خداوند این کمال را داشته که به مخلوق داده ، بنابراین او متصف به این کمالات است (اتصاف الموصوف بوصفه ): (مانند اتصاف موصوف به وصفش .)
منبع: 665 پرسش و پاسخ (در محضر علامه طباطبائی)
ادامه قسمت پانزدهم ...
سلف امیه [وهابی]:
جناب علی عبدالله! تو که باید از برزخ و قیامت بترسی چه شفاعت باشد چه نباشد پس در این صورت فایده امید به شفاعت چیست؟
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
فایده امید به شفاعت آن است که روح امید را زنده نگه می دارد، تا جلب رضای خدا کند. در قرآن می فرماید: « ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء: خداوند نمی بخشد کسی را که به او شریک قائل شود. ولی پایین تر از آن را می بخشد - نساء/48 و 116-».
انسانی که از سنگینی کوله بار گناهش نا امید است و جبران و توبه و شرایط توبه را برای تطهیر خود طاقت فرسا می شمارد، اگر بداند که برای رفع نواقص فی الجمله راه کاری به نام شفاعت هست، با انگیزه تر اقدام به توبه و جبران می کند؛ اما اگر این راه بسته شود ممکن است بگوید کار از کار گذشته و از جبران و اصلاح نفس دست بردارد.
به این مثال توجه کنید: آیا وجود پزشک و دارو ما را به خودزنی و یا به مجروح کردن اعضایمان تشویق می کند؟! البته خیر، بلکه اگر قهراً پای ما آسیب دید، به دلیل وجود دارو و پزشک از درمان شدن آن نا امید نمی شویم.
به ما آموخته اند که شرایط شفاعت شدن، ایمان و عمل به تکالیف دین و ترک محرمات است. حالا کسی گناهی غیر عمدی یا گناهی در حال غفلت انجام داد و نواقصی در اعمال و نیات او پیش آمد، اینها را شفاعت حل می کند. مشروط بر این که مجموعاً دین انسان مورد رضای خدا واقع شده باشد.
در سنت و روایات و قرآن کریم شرایط سنگینی برای بهره مندی از شفاعت بیان کرده اند، پیامبر صل الله علیه و آله فرمود: شفاعت من به کسی که نماز جماعت را ترک کند نمی رسد. امام صادق علیه السلام فرمود: هر که نماز را سبک شمارد به شفاعت ما نمی رسد (بحار، ج47، ص2). و قرآن فرمود: «لا بملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا: به شفاعت نمی رسد مگر کسی که نزد خدا پیمانی گرفته باشد عهد و تعهد همان ایمان و واقع شدن در حوزه اطاعت الهی است - مریم/85 - 87-». تارک الصلوة محروم از شفاعت است(جامع احادیث شیعه، ج4، ص74). ظالم شفاعت نمی شود « ماللظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع؛ برای ستمگران نه یاوری هست و نه شفیعی که سخنش پذیرفته شود - غافر/18-».
پیامبر فرمود: شفاعت من به ظالم و مشرک نمی رسد(خصایل، ص355). دشمن اهل بیت شفاعت نمی شود( المحاسن خالد برقی، ص184، دارالکتب الاسلامیه، بیروت). پیامبر فرمود: من شفاعت نمی کنم کسی را که ذریه مرا بیازارد(نور الثقلین، ج3، ص207 و 398). امام حسین علیه السلام هنگامی که از مدینه خارج می شد پیامبر را خواب دید که می فرماید: قاتلان تو به شفاعت من نخواهند رسید (بحار، ج44، ص 328).
بنابراین به کسی که شفاعت را وعده داده اند این شرایط و فضا را نیز به او نشان داده اند ولی جناب محمد بن عبدالوهاب وقت نکرده است تا این آیات و روایات را مطالعه کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
امام علی علیه السلام:
ایمان هیچ بنده ای راستین نباشد مگر زمانی که اعتماد و اطمینان او به آنچه نزد خداست بیشتر باشد از آنچه در دست خویش دارد.
(بحار ، جلد 103 ص 37)
جمله ها و نکته ها 14 ، ص 5
بسم الله الرحمن الرحیم
و من خطبة له ع لَما قُبِضَ رَسوُلُ اللّهُ ص وَ خاطَبَهُ الْعَباسُ وَ اءَبُوسُفْیانَ بْنُ حَرْبٍ فِی اءَنْ یُبایِعا لَهُ بِالْخِلافَةِ:
اءَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا اءَمْواجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِیجانَ الْمُفَاخَرَةِ، اءَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ اءَوِ اسْتَسْلَمَ فَاءَرَاحَ، مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ یَغَصُّ بِها آکِلُهَا، وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِها کَالزَّارِعِ بَغَیْرِ اءَرْضِهِ.
فَإِنْ اءَقُلْ یَقُولُوا: حَرَصَ عَلَى الْمُلْکِ وَ إِنْ اءَسْکُتْ یَقُولُوا: جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی ! وَ اللَّهِ لاَبْنُ اءَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ اءُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمُ اضْطِرَابَ الْاءَرْشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَةِ
سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى که رسول خدا (ص ) رحلت کرده بود و، عباس و ابو سفیان بن حرب از او خواستند که به خلافت با او بیعت کنند:
اى مردم ، بر درید امواج فتنه ها را به کشتیهاى نجات و، به راه تفاخر به نژاد و تبار مروید و دیهیم مباهات به مال و جاه را از سر فرو نهید. رستگار و پیروز است کسى که او را یاورانى است و به نیروى آنان قیام مى کند و یا تسلیم مى شود و خود را آسوده مى سازد. آبى است بدبو و گنده و، لقمه اى است گلوگیر کسى که مى بلعدش . آن کس که ثمره بستان خود را پیش از رسیدنش بچیند، همانند کشاورزى است که در زمین دیگرى مى کارد.
اگر بگویم ، گویند که آزمند فرمانروایى هستم و گر لب بربندم و خاموشى گزینم ، گویند، که از مرگ مى ترسد. چه دورند از حقیقت . آیا پس از آن همه جانبازى در عرصه پیکار، از مرگ مى ترسم به خدا سوگند، دلبستگى پسر ابوطالب به مرگ از دلبستگى کودک به پستان مادر بیشتر است . ولى اسرارى در دل نهفته دارم ، که اگر آشکار کنم ، لرزه بر اندامتان افتد، چونانکه طناب فرو شده در چاه مى لرزد.
خطبه 5 نهج البلاغه
.: Weblog Themes By Pichak :.