بسم الله الرحمن الرحیم
اثبات بودن مهدى موعود همان حجة بن الحسن العسکرى علیهما السلام
در ذکر اثبات بودن مهدى موعود، همان حجة بن الحسن العسکرى علیهما السلام متفق علیه بین مسلمین ، به نص حضرت رسول صلى الله علیه و آله و امیرالمؤ منین علیه السلام و بعضى از امامان علیهم السلام .
خلافى نیست در فضل و علم و دیانت و زهد و صدق و تقواى ایشان از طرق اهل سنّت و از طرق خاصه ، بى استیفاى متن تمام خبر ایشان که موجب تطویل است . بلکه غرض رساندن این مقدار از مدّعى که آن شخص مخصوص ، همان موعود منتظر است به نص رسول خدا صلى الله علیه و آله و ائمّه صلوات اللّه علیهم به حدّ تواتر لفظى یا معنوى که سبب قطع باشد از براى منصف خالى از عناد و شبه و در تمام احادیث و اخبار معتبره اهل سنّت معارضى براى آنها نیست .
زیرا دانستى که جمهور ایشان دعوى مهدویّت شخصى مخصوص نکنند و بر هر خسیسى قابل مهدویت را جایز دانند که مهدى علیه السلام باشد. پس باب تاءویل آن اخبار نیز بالمره مسدود است ، زیرا بى معارض عقلى چنانکه در باب سابق معلوم شد و معارض نقلى که خود معترفند، بعد از معلومیّت ضعف و بطلان چند خبر که آن نیز گذشت ، جایز نباشد تصرف و تاءویل در نص صحیح قطعى و کلام صریح بتّى که مؤ ید است در این مقام به خبر متفقٌ علیه بین فریقین که :
(هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، مرده است به مردن جاهلیّت که بى فطرتاسلام از دنیا بیرون رفته .)
سیوطى در (تاریخ الخلفا) از چند طریق از بخارى و مسلم و احمد و ابى داوود و بزاز و غیر ایشان روایت کرده به الفاظ مختلفه که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: (دوازده خلیفه از قریش خواهد بود.)
و به روایت احمد و بزاز: (دوازده نفرند به عدد نقباى بنى اسرائیل .)
و به روایت مسدّد در مسند کبیر: (دوازده خلیفه اند که همه ایشان عمل مى کنند به هدایت و دین حق .)
آنگاه نقل کرده از قاضى عیاض مالکى که او گفته : باید مراد از دوازده در این احادیث و آنچه شبیه آنهاست ، آنکه ایشان در زمانى باشند که خلافت عزیز و اسلام قوى و امور مستقیم باشد و مردم اجتماع کنند بر آن خلیفه و امیر چنین بود تا وقتى که امر بنى امیّه مضطرب شد در زمان ولید بن یزید تا آنکه برپا شد دولت بنى عباس ، پس ایشان را تمام کردند.
سخیف و ضعیف بودن روایت ابن حجر
ابن حجر عسقلانى شیخ الاسلام در شرح بخارى گفته که کلام قاضى ، کلامى است که گفته شده در آن حدیث تا آن که مى گوید: (آنچه واقع شد آن است که مردم جمع شدند بر ابى بکر، آنگاه بر عمر، پس عثمان ، پس على علیه السلام . تا آنکه واقع شد امر حکمین در صفین ، پس معاویه از آن روز نامیده شد به خلیفه . آنگاه اجتماع کردند بر معاویه در وقت صلح با حسن . آنگاه اجتماع کردند بر پسر او، یزید و از براى حسین امر منتظم نشد، بلکه کشته شد پیش از آن و چون یزید مرد، اختلاف شد تا آنکه اجتماع کردند بر عبدالملک بن مروان بعد از کشته شدن ابن زبیر.
آنگاه اجتماع کردند بر چهار فرزند او، ولید و سلیمان و یزید و هشام و میان سلیمان و یزید، عمر بن عبدالعزیز بود. پس ایشان هفت خلیفه اند بعد از خلفاى راشدین و دوازدهمى ، ولید بن یزید بن عبدالملک است که چون عمویش هشام مرد، اجتماع کردند. پس چهار سال خلافت کرد، آنگاه او را کشتند و فتنه منتشر شد از آن روز و دیگر اتفاق نیفتاد اجتماع بر خلیفه بعد از او.)
از این کلام معلوم مى شود که یزید بن معاویه از خلفاى دوازده گانه است که حضرت خبر داد که ایشان هادى و عالمند بین حق و برحقند!!!
پس خروج کننده بر او و یاغى و خارج بر امام زمان خواهد بود و این از شواهد واضحه است بر آنچه علماى امامیّه مدّعیند که به قواعد اهل سنّت ، حضرت سیّدالشهداء علیه السلام خارج بر امام زمان خود بود و ادلّه و براهین و شواهد این مدعى بسیار است ! مقام را گنجایش بیش از این نیست و از اینجا است که ابن حجر مذکور در کتاب (تقریب ) تصریح کرده که عمر بن سعد، ثقه است و ارتکاب آن امر عظیم را منافى عدالت او ندانسته !
منبع: نجم الثاقب
.: Weblog Themes By Pichak :.