بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبراکرم صلى اللّه علیه و آله
نگاه به چهره عالم دینى عبادت است .
حفظ خویشاوندى
شخصى نزد رسول اللّه خدا صلى اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد: یارسول اللّه ! بستگانم بامن قطع رابطه کرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار داده اند آیا من هم با آنها قطع رابطه کنم ؟
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: با این وضع خداوند نظر و رحمتش را از همه شما بر مى دارد. آن مرد گفت : پس چه کنم ؟
حضزت فرمود: ایجاد رابطه کن باکسى که با تواضع رابطه کرده است و بخشش به کسى که تو را محروم ساخته است و عفو کن کسى را که به تو ظالم کرده است . در این صورت از سوى خداوند پشتیبانى رد برابر آنها خواهى داشت
احترام به والدین
مردى به محضر رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله مشرف مى گردد و عرض کرد: یا رسول اللّه به چه کسى نیکى کنم ؟
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: به مادرت .
دوباره سوال کرد سپس به چه کسى نیکى کنم ؟
حضرت فرمود: به مادرت .
بار دیگر سوال کرد سپس به چه کسى نیکى کنم ؟
حضرت فرمود: به مادرت .
بار چهارم سوال کرد آنگاه به چه کسى نیکى کنم ؟
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: به پدرت .
پرهیز از امتیاز طلبى
پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله با عده اى از اصحاب خود به سفر رفته بودند. حضرت در بین راه دستور داد گوسفندى را ذبح کنند و غذایى تهیه نمایند. مردى گفت : کشتن گوسفند با من باشد، دیگرى گفت : پوست کندن آن با من باشد سو مى گفت : پختن آن را من به عهده مى گیرم .
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: من هم هیزم آن را آماده مى کنم .
اصحاب گفتند: با رسول اللّه ! پدران و مادران ما فداى شما باد، خود را به زحمت نیندازید، ما خود هیزم را جمع آورى خواهیم کرد.
حضرت فرمود: مى دانم که شما این کار را براى من انجام مى دهید اما خداى عز و جل نمى پسندد که بنده اش خود را از اصحابش ممتاز کند آنگاه برخاست و براى آنها هیزم جمع آورى کرد. (4)
پرهیز از غضب
مردى به پیامبرصلى اللّه علیه و آله عرض کرد یا رسول اللّه ! مرا تعلیم ده !
حضرت فرمود: برو و غضب نکن .
آن مرد گفت : همین مرا بس است و به جانب قبیله خود رفت . ناگهان در میان طایفه اش جنگى در گرفت و مسلحانه در برابر یکدیگر صف کشیدند. آن مرد هم که و ضعیف جنگى را مشاهده کرده مسلح شد و در صف جنگاوران ایستاد. آنگاه سخن پیامبر صلى اللّه علیه و آله را بیاد آورد که به او فرمود: غضب نکن . اسلحه را کنار گذارد و به نزد مخالفین قوم خود رفت و گفت : اى مردم هر جراحت و قتل و زدن بى نشانه اى که در افراد شما به عهده من باشد و خونبهاى آن را مى پردازم .
مخالفین که براى سخنان صلح طلبانه را از او شنیدند گفتند: ما این جریمه را نمى خواهیم . براى شما باشد زیرا ما از شما به این جریمه سزاوارتریم . آنگاه با یکدیگر صلح کردند و با آن کینه از میان رفت .
قصه های تربیتی معصومین علیهم السلام، فصل اول
.: Weblog Themes By Pichak :.