بسم الله الرحمن الرحیم
آیه پنجم
((قل لا اسئکم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
((بگو (اى پیامبر) من براى انجام رسالتم ، پاداشى از شما نمى خواهم ، مگر مودت با خویشان نزدیکم )).
پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله ، اجر رسالت خودش را، از طرف حضرت حق تبارک و تعالى ، مودت نزدیکان خویش اعلام مى دارد، یعنى فقط مودت خویشان حضرت رسول اکرم را مى توان اجر و مزد رسالت عظماى احمدى دانست .
درباره این آیه باید به طور تفصیل بحث و بررسى کرد تا روشن شود که آیا این آیه شریفه درشان کیست ؟ و این مودت ارزنده ، مودت چه کسانى است و مقدار و اندازه آن چگونه است ؟ مودتى که هم سنگ ، هم کفه ، و هم وزن اجر رسالت محمدى است .
به اجمع فریقین (شیعه و سنى ) و جمیع مسلمین ، این آیه در شان اهل بیت عصمت و قداست نازل شده است یعنى : على ، فاطمه ، حسن و حسین سلام الله علیهم .
((احمد بن حنبل )) در ((مناقب )) - ((حافظ ابن منذر)) - ((حافظ این ابى حاتم ))- ((حافظ طبرانى )) - ((حافظ ابن مردویه )) - ((واحدى مفسر)) - ((ثعلبى مفسر)) - ((حافظ ابراهیم )) - ((بقوى مفسر)) - و ((فقیه ابن المغازلى )) از ((ابن عباس )) روایت مى کند که مى فرماید:
((لما نزلت هذه الایه ، قبل یا رسول الله من قرابنک ، هولاء الذین وجبت علینا مودتهم فقال ،: على و فاطمه وابناهما))
((بعد از نزول این آیه از پیامبر اکرم (ص ) سؤ ال شد: خویشان نزدیک تو که مودت آنان بر ما واجب است ، چه کسانى هستند؟ حضرت در جواب فرمود:
على (ع )، فاطمه (ع )، و دو فرزند آنها (حسن و حسین ع ).
((محب الدین طبرى )) در ((ذخایر)) - ((زمخشرى )) در ((کشاف )) - ((حموینى )) - در ((راید)) - ((نیشابورى )) در تفسیرش - ((ابن طلحه شافعى ))در ((مطالب السئول )) - ((رازى )) در تفسیرش ) - ((ابوسعید)) در تفسیرش - ((ابوحیان )) در تفسیرش - ((نسفى ))در تفسیرش - ((حافظ هیثمى )) در ((مجمع )) - ((ابن صباغ مالکى )) در ((فصول )) - ((حافظ گنجى )) در ((کفایة الطالب )) - نیز روایت مذکور را ذکر کرده اند.
((قسطلانى )) در ((المواهب اللدنیه )) مى فرماید:
((الزم الله مودة قرباة کافة و بریته و فرض محبة جمله اهل بیته المعظم و ذریته . فقال تعالى : قال لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
((خداى تعالى مودت خویشان نزدیک پیامبر(ص ) را بر همگان واجب کرده است و درباره وجوب محبت اهل بیت معظم حضرت رسول او ذریه اوست که خدا مى فرماید:
بگو اى پیامبر، در مقابل انجام رسالتم از شما مزدى نمى خواهم به جز مودت خویشان نزدیکم ، روایت مذکور را ((زرقانى )) در ((شرح المواهب )) - ((ابن حجر)) در ((صواعق )) - ((سیوطى )) در ((احاءالمیت )) و در ((اتحاف )) - ((شبلنجى )) در ((نورالابصار)) - و ((صبان )) در ((اسعاف الراغبین )) ذکر کرده اند. ...
منبع: فاطمة الزهرا علیهاسلام تألیف علامه امینی
بسم الله الرحمن الرحیم
((واذا بتلى ابراهیم ربه کلمات فاتمهن ))
((هنگامى که پروردگار حضرت ابراهیم را با کلماتى امتحان فرمود و آن کلمات را تمام کرد)) همانطوریکه در آیه قبل گفته شد که مقصود از کلمات چیست ، در این آیه نیز مراد از کلمات عبارتند از رسول اکرم (ص )، امیرالمؤ منین ، حضرت صدیقه و حسنین سلام الله علیهم .
در این باره ((مفضل بن عمر)) یکى از بزرگان صحابه حضرت صادق سلام الله علیه ، که حکیم ، فیلسوف و فقیهى فوق العاده است ، روایتى از آن حضرت نقل مى کند و مى گوید:
قول الله عزوجل ((و اذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن ))ما هذه الکلمات ؟ قال هى الکلمات التى تلقیها آدم من ربه فتاب علیه ، و هو انه قال : اسالک بحق محمد و على و فاطمه والحسن والحسین الا تبت على ، فتاب الله علیه ، انه هو التواب الرحیم . قلت له : یا بن رسول الله فما یعنى عزوجل بقوله : ((فاتمهن ))؟ قال یعنى : اتمهن الى القائم اثنى عشر اماما تسعة من ولد الحسین علیهم السلام ))
از حضرت صادق سلام الله علیه معنى آیه شریفه (واذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات ) را پرسیدم که مقصود خداى تعالى از این کلمات چیست ؟ فرمود:
این کلمات ، همان کلمات است که حضرت آدم ، از خداى تعالى فرا گرفت و چنین عرض کرد:
((پروردگارا، به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین از تو درخواست مى نمایم که توبه مرا بپذیرى ، پس توبه اش مورد قبول واقع گردید، بدرستیکه خدا، بسیار توبه پذیر و مهربان است ))
مفل بن عم )) مى گوید، سپس از حضرت صادق (ع ) پرسیدم مقصود خداى تعالى از (اتمهن ) در این آیه چیست ، فرمود:
یعنى نام نه امام اگر دیگر از اولاد حسین بن على (ع ) تا قائم آل محمد(ع ) را به پنج تن محلق نمود لذا کلماتى که حضرت ابراهیم به وسیله آنها آزموده شد، جامع تر، بالاتر، عالى تر، از کلماتى است که حضرت آدم (ع ) فرا گرفت .
این کلمات همان است که حضرت صادق سلام الله علیه ، در رواتى مى فرماید: ((نحن الکلمات )) یعنى مائیم آن کلمات که خدا در قرآن به آنها اشاره مى فرماید. چهارده معصوم (ع ) را از این جهت ((کلمه )) نامیده اند که نامهاى آنها در عرش نوشته شده است و همچنین به ملاحظه آن کلمه اى است که دوبار بر شانه آنان نقش بسته است یک بار در رحم مادر و بار دوم بعد از ولادت .
هنگامى که نطفه امام سلام الله علیه منعقد مى شود، بعد از دمیده شدن روح ، بر دوش او نوشته مى شود:
((و تمت کلمة صدقا و عدلا، لا مبدل لکماته ))
((از روى راستى و عدالت کلمه پرورگارت به حد کمال رسید، هیچکس تبدیل و تغییر کلمات خدائى نتواند کرد)) وقتى که امام سلام الله علیه از مادر متولد مى شود، آنگاه نیز بر شانه چپش آیه مذکور نقش مى بندد و درباره این کلمات است که حضرت ولى عصر سلام الله علیه در دعاى رجبیه اش مى فرماید:
((لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک ، بدوها منک و عودها الیک ، اعضاد و اشهاد و مناة و ادواد و حفظة و رواد...))
هرگز امکان ندارد اشخاص که در منطق وحى ، ((کلمات الهى )) نامیده شوند، و انبیاء به آنان متوسل شده باشند، ولى خودشان عارى از ولایت باشند، و حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز داخل این کلمات است ، جزء این کلمات است که (معرفت ) آنها را به حضرت آدم ، به حضرت موسى ، به حضرت عیسى و سایر انبیاء آموخته اند، و همه انبیاء به آنان متوسل شده اند و باز تکرار مى کنیم ، هرگز معقول نیست که کسى ((کملة الله )) باشد، و انبیا به او توسل کنند، ولى مقام ولایت نداشته باشد. لذا این آیه هم از آیاتى است که مى توان از آن را اثبات مقام ولایت حضرت صدیقه سلام الله علیها استفاده کرد.
منبع: فاطمة الزهرا علیهاسلام تألیف علامه امینی
بسم الله الرحمن الرحیم
((فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه ))
((پس حضرت آدم (ع ) از حضرت حق تبارک و تعالى کلمات را فرا گرفت و آن کلمات را وسیله (قبول ) توبه خویش قرار داد)) درباره این آیه احادیثى نقل شده است که بسیار فوق العاده است ، و با توجه به آیه مذکور و این روایات ، انسان مى تواند بخوبى درک نماید که حضرت صدیقه سلام الله علیها علت خلقت است و یکى از اسباب آفرینش جهان مى باشد، یعنى همانطور که رسول اکرم (ص )، امیرالمؤ منین و حسنین علیهم السلام سبب خلقتند، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یکى از علل آفرینش است ، و معقول نیست کسى علت خلقت باشد و ولایت نداشته باشد.
در این باره دو روایت ، یکى از جناب امیرالمؤ منین سلام الله علیها و دیگرى از جناب ابن عباس نقل مى کنم : روایتى که از وجود مقدس امیرالمؤ منین (ع ) است و جمعى از حفاظ عامه آن را ذکر کرده اند چنین است :
((سالت النبى صلى الله علیه وآله قول الله تعالى : (( فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه )) فقال : ان الله اهبط آدم بالهند، و حوا بجدة ... حتى بعث الله الیه جبرئیل و قال : یا آدم الم اخلقک بیدى ؟، المانفخ فیک من روحى ؟،... قال بلى ، قال : فما هذا لبکاء؟، قال : و ما یمنعنى من البکاء و قد اخرجت من جوار الرحمان . قال : فعلیک بهولاء الکلمات فان الله قابل تویتک و غافر ذنبک ، قل یا آدم : اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد، سبحانک لا اله الا انت عملت سوءا و ظلمت نفسى فاغفرلى ، انک انت الغفور الرحیم ، فهولاء الکلمات التى تلقى آدم ))
((امیرالمؤ منین سلام الله علیها مى فرماید: از پیغمبر اکرم (ص ) معناى آیه شریفه (( ((فتلقى آدم من به کلمات فتاب علیه )) را سؤ ال کردم ، فرمود: هنگامى که خداى تعال ، آدم را در هند، و حوا را در جده فرود آورد.... (حضرت آدم مدتها گذشت که اشک غم بر چهره مى ریخت ) تا اینکه خداى تعالى جبرئیل را نازل کرد و فرمود:
یا آدم ، آیا من ترا بدست (قدرت ) خودم نیافریدم ؟ آیا از روح بر تو ندمیدم ؟ و ملائک را به سجده کردن بر تو فرمان ندادم ؟ و حوا کنیز خود را به تو تزویج نکردم ؟
حضرت آدم عرض کرد: بلى ، خطاب آمد: پس این گریه (مداوم ) تو از چیست ؟ عرض کرد: خدایا، چرا گریه نکنم ، که از جوار رحمت تو رانده شده ام . خداى تعالى فرمود: اینک فراگیر این کلمات را که به وسیله آن ، خدا توبه ترا قبول مى کند و گناهت را مى بخشد، بگو یا آدم : خدایا، پاک و منزهى تو، نیست خدائى جز تو، بد کردم و بخود ستم روا داشتم ، پس به حق محمد و آل محمد، مرا ببخش ، بدرستیکه این توئى بسیار بخشنده مهربان . پیامبر اکرم (ص ) در پایان سخن فرمود: این است آن کلماتى که خداى تعالى به حضرت آدم آموخته است ، گوئى خداى تعالى حضرت آدم را با این کلمات تسلى داده است ، که اگر از جوار رحمت من دور شده اى ، اینکه ارزش فراگرفتن این کلمات گرانقدر، عوض ، هم سن و برابر جوار رحمان و هم تراز فردوس و جنان است ، و جبران آن نعمتى که از آن محروم شده اى . روایت دیگرى در همین موضوع جناب ابن عباس از پغمبر اکرم (ص ) نقل مى کند که آن حضرت فرمود:
((لما خلق الله عزوجل آدم ، و نفخ فیه من روحه عطس ، فالهمه الله : الحمدلله رب العالمین . فقال له ربه یرحمک ربک ، فلما سجد له الملائکه تداخله العجب ، فقال : یا رب خلقت خلقا احب الیک منى ؟ فلم یجب ، ثم قال الثانیه ، فلم یجب ، ثم قال الثالثة ، فلم یجب ثم قال الله عزول له : نعم ، و لولاهم ما خلقتک ، فقال : یا رب ارنیهم ، فاوحى الله تعالى الى ملائکة الحجب ، آن ارفعوا الحجب فلما رفعت الحجب ، اذا آدم بخمسة اشباح قدام العرش ، فقال یا رب من هولاء؟ قال : یا آدم هذا محمد نبى ، و هذا على امیرالمؤ منین ابن عم النبى ووصیه ، و هذه فاطمة انبة نببى ، و هذآن الحسن والحسین انبا على و ولدا نببى ، ثم قال : یا آدم هم ولدک ففرح بذلک . فلما اقترف الخطیئه قال : یا رب اسالک بحق محمد و على و فاطمة والحسن والحسین لما غفرت لى فغفرالله له بهذا فهذا الذى قال الله عزوجل : ((فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه )) فلما هبط الى الارض ، صاق خاتما، فنقش علیه ((محمد رسول الله و على امیرالمؤ منین )) و یکنى آدم بابى محمد))
بعد از آنکه خداى عالى آدم (ع ) را آفرید، حضرت آدم عطسه کرد و با الهام خدائى ((الحمدلله رب العالمین )) گفت . خداى تعالى در جواب فرمود ((یرحمک ربک )) رحمت خدا بر تو باد (خوشا، آن بشرى که جواب عطسه اش خطاب الهى باشد).
هنگامیکه فرشتگان بر حضرت آدم سجده کردند، تکبر به او راه یافت و در حالکیه بر خود مى بالید عرض کرد: پروردگارا، آیا مخلوقى که نزد تو محبوبتر از من باشد، آفریده اى ؟ و این سؤ ال را سه بار تکرار کرد و هر سه بار بى جواب ماند، دفعه سوم که حضرت آدم (ع ) پرسش خود را بازگو کرد، متوجه گردید که سؤ ال بى پاسخ او، سخن بجائى نبوده است ، آنگاه از جانب پروردگار خطاب آمد:
بلى ، یا آدم مخلوقاتى از تو محبوبتر دارم ، که اگر آنها بوجود نمى آمدند، ترا نیز نمى آفرید.
عرض کرد: پروردگارا آنها را به من نشان بده .
در آن هنگام خداى تعالى به فرشتگان حاجب درگاه الهى وحى شد: پرده ها را کنار بزنید (بلى . آفریننده جهان ، در پشت پرده غیب موجوداتى دارد که سبب تربیت آدم و اولاد آدمند). چون حجابها برداشته شد، از پشت پرده غیب ، پنج شبح ظاهر شدند که در پیشگاه عرش ایستاده بودند.
خطاب آمد: این پیامبر من ، این على امیرالمؤ منین پسر عم او، این فاطمه دخترش و این دو، حسن و حسین ، پسر آن على ، فرزندان پیامبر من هستند. و پس از معرفى نامهاى آنها، خدا تعالى فرمود: یا آدم ، اینان مقام اول را دارا هستند و درجاتشان بسیار عالى است ، و مرتبه تو تالى مقام و والاى اینها مى باشد.
و بعدها وقتى که حضرت آدم مرتکب و مبتلاى آن ترک اولى شد، عرض کرد:
پروردگارا، از تو مسئلت دارم که به حق محمد، و على ، و فاطمه ، و حسن و حسین از خطاى من درگذرى ، پس دعایش مستجاب شد و مشمول عفو و آمرزش خداى تعالى قرار گرفت و این است معناى آیه شریفه که خدا مى فرماید: پس آدم کلماتى از پروردگارش فرا گرفت که به وسیله آن کلمات توبه او مورد قبول واقع گردید.
ابن عباس ، سپس روایت را چنین ادامه مى دهد که پیغمبر(ص ) فرمود:
هنگامیکه آدم (ع ) بر زمین فرود آمد، انگشترى براى خود ساخت که نقش آن نام مبارک پیامبر اعظم ((محمد رسول الله )) بود، و ((ابى محمد)) (پدر محمد ص ) کنیه او شد.
((حاف ابن النجار)) که یکى از بزرگان عامه (سنى ) است به سند خودش از ابن عباس روایت مى کند:
((سالت رسول الله صلى الله علیه وآله عن الکمات التى تلیها آدم من ربه فتاب علیه ، قال : سال بحق محمد، و على ، و فاطمة ، والحسن والحسین الا تبت على فتاب الله علیه تبارک و تعالى ))
((از پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله سوال کردم : آیا آن کلمات که حضرت آدم از پروردگار خود فرا گرفت و به وسیله آن توبه او مورد قبول واقع شد چیست ؟، حضرت فرمود: آدم (ع ) با این کلمات از خدا درخواست کرد که توبه او را بپذیرد:
((به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین ، توبه مرا قبول فرما)) پس خداى تبارک و تعالى توبه او را پذیرفت .
این روایت را ((سیوطى )) در ((درالمنثور))، ((بدخشانى )) از ((حافظ کبیر دارقطنى )) و از ((ابن النجار)) و ((ابن مغازلى )) در مناقبش ، با ذکر سند نقل کرده اند، و با توجه به مطالبى که گفته شد از این آیه هم استفاده مى شود که وجود مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها سبب خلقت عالم و ((ولیة الله )) بوده است .
منبع: فاطمة الزهرا علیهاسلام
مؤ لف : علامه امینى
بسم الله الرحمن الرحیم
(حضرت فاطمه از دیدگاه قرآن:)
((فقل تعالوا ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین ))
((پس بگو (اى پیامبر) بیائید ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم با مباهله بر خیزیم (یعنى در حق یکدیگر نفرین کنیم ) تا دروغگویان را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم )).
این آیه بطور صریح و آشکارا ندا مى کند بر اینکه پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله هنگامى که با نصاراى نجران مباهله فرمود، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز در این مورد شرکت داشت ، و او وجود مقدسى است که میان چهار معصوم دیگر در آیه مباهله قرار گرفته است ، دو معصوم : ابنانا (حسنین ع ) و دو معصوم : انفسنا (پیغمبر ص و على ع ) و یک معصومه : نسائنا: ما بین آنها، که از نساء منحصر است به این وجود مقدس ، و با توجه به این مطلب که مباهله (ابتهال و نفرین کردن ) با نصاراى نجران یک کار عادى نیست ، و با زن و مرد عادى نمى توان اقدام به مباهله کرد و طرف مقابل را مغلوب و رسوا نمود، بلکه صلاحیت اقدام به چین امر خطیرى را افراد مقدس و شایسته اى دارا هستند که مورد نظر مرحمت حضرت حق تبارک و تعالى بوده باشند، و حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یکى از آن شخصیتهائى است که مشمول این آیه شریفه است و این از مسلمات است .
منبع: فاطمة الزهرا علیهاسلام
مؤ لف : علامه امینى
ام ابیها علیها سلام
دنیاست چو قطره اى و، دریا، زهرا
کى فرصت جلوه دارد اینجا، زهرا
قدرش بود امروز نهان چون دیروز
هنگامه کند و لیک فردا، زهرا
خالق چو کتاب خلقت انشا فرمود
عالم جو الفبا شد و معنى ، زهرا
((احمد)) که خدا گفت به مدحش : لولاک
کى میشدى آفریده ، لولا، زهرا
((طاها)) و ((على )) دو پیکران دریایند
و آن برزخ مابین دو دریا، زهرا
او سر خدا و لیلة القدر نبى است
خیر دو سرا، درخت طوبى ، زهرا
بر تخت جلال ، از همه والاتر
بر مسند افتخار، یکتا، زهرا
در ((آل کسا)) محور شخصیتهاست
مابین ((آب )) و ((بعل )) و ((بنیها)) زهرا
سر سلسله نسل پیمبر کوثر
سرچشمه نور چشم طاها، زهرا
تنها نه همین مادر سبطین است او
فرمود نبى : ((ام ابیها))زهرا
آن پایه که دیروز پیمبر بنهاد
امروز نگهداشته برپا، زهرا
از ((احمد)) و ((مرتضى )) چه باقى ماند
از مجمعشان ، شود چو منها، زهرا
حرمت بنگر که در صفوف محشر
یک زن نبود سواره الا زهرا
هنگام شفاعت چو رسد روز جزا
کافى است براى شیعه ، تنها، زهرا
حیف است (حسانا) که در آتش بسوزد
آن شیعه که ورد اوست : زهرا، زهرا
حسان
بسم الله الرحمن الرحیم
(حضرت فاطمه از دیدگاه قرآن):
((انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیا و یطهرکم تطهیرا))
((خدا چنین مى خواهد که رحبس (هر آلایش ) را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را پاک و منزه گرداند))
برخى را عقیده بر این است که چون این آیه شریفه بین دو آیه واقع شده که آن آیات درباره زوجات پیغمبر(ص ) نازل گردیده است ، بنابراین به همان نسق ، این آیه هم باید درشان زوجات آن حضرت باشد، و ما لازم مى دانیم که از پنج طریق به این آیه نظر کنیم :
1 - اول بررسى اینکه بعد از نزول این آیه ، از رسول اکرم صلى الله علیه و آله درباره آن نصى (کلام صریحى ) هست که آیه تطهیر درشان چه کسى نازل شده است ؟
2 - دوم اینکه در این موضوع ، از خود زنهاى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله کلام معتبر و صریحى وجود دارد که دلالت کند این آیه درباره کیست ؟، آیا یکى از آنان ادعا کرده است که آیه تطیر درشان ما زنان پیامبر نازل شده است ؟ و یا اینکه عکس این مطلب را اظهار نموده است ؟
3 - سوم اینکه آیا على سلام الله علیه و یا اولاد امیرالمؤ منین (ع ) با این آیه احتجاج و مشاهده کرده اند؟ آیا ادعا کرده اند که این آیه درشان ما اهل بیت است و در غیر ما نیست ؟ و آیا در مقام احتجاج از صحابه چه شنیده اند؟
4 - چهارم اینکه آیا از خود صحابه کلام معتبر و صریحى در این باره موجود است که آیه تطهیر درباره چه کسى نازل شده است ؟
5 - پنجم اینکه رجال تفسیر و حدیث در این مورد چه مى گویند؟ ایا با نظر آن کسانیکه مى گویند آیه تطهیر (مانند دو آیه قبل و بعد آن ) مربوط به زوجات پیغمبر است همراى و موافق هستند؟ یا اینکه مى گویند نه خیر، چون درباره شان نزول این آیه ، نص (کلام معتبر و صریحى ) وجود دارد، لذا باید تابع آن نص شد.
بنابراین آنچه درباره تطهیرشان مى شود از این پنج طریق که گفته شد، بیرون نیست .
آیه تطهیر گفتار پیامبر(ص )
اما آنچه نفس قضیه است : درشان نزول این آیه روایات متواترى در دست است که حاکى است آیه تطهیر در خانه ام سلمه نازل شده است و در آن هنگام رسول اکرم (ص )، حضرت صدیقه ، امیرالمؤ منین ، و حسنین صلوات الله علیهم حضور داشته اند، جناب ام سلمه خودش از رسول اکرم صلى الله علیه و آله تقاضا مى کند که من نیز به جمع شما داخل بشوم و تحت کسا نزد شما خاندان رسالت قرار گیرم ؟ حضرت او را نهى کرد و فرمود: نه ، تو داخل نشو (وانت فى خیر) چون این آیه مخصوص است به ما پنج تن .
نام جماعتى از صحابه که شان نزول این آیه را به همین ترتیب نقل کرده اند و روایات آنها متواتر است به این شرح مى باشد:
سعدبن ابى وقاص - انس بن مالک - ابن عباس - ابوسعید خدرى - عمر بن ابوسلمه - واصلة بن اسقع - عبدالله بن جعفر - ابوحمرا هلال - عایشه - ام سلمه - ابوهریره - معقل بن یسار - ابوطفیل - جعفربن حبان - حبیره - ابوبرزه اسلمى - مقداد بن اسود.
روایاتى که صحابه مذکور نقل کرده اند، در این موضوع هم راى و هم سخن هستند که آیه شریه تطهیر در خانه ((ام سمله )) نازل شده ، و فقط درشان پنج تن بوده است و هیچیک از زنان پیغمبر(ص ) داخل این قضیه نیست ، و این مطلب از مسلمات است . غیر از حضرات صحابه ، تقریبا 300 نفر دیگر نیز این روایت را به همان ترتیب و با ذکر اینکه محل نزول آیه خانه ((ام سمله )) بوده است ، نقل کرده اند. و ما مشخصات این 300 نفر را که در قرون مختلفه مى زیسته اند بطور تقصیل در کتاب ((الغدیر)) شرح داده ایم .
تمام این 300 نفر نصوصى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل کرده اند، که بعد از نزول آیه تطهیر از حضرت پرسیده شد که این آیه شریفه در شان کیست ؟ حضرت فرمود: منم ، على ، فاطمه ، حسنین (علیهم السلام ).
پس با توجه به مطالب فوق ، جاى هیچگونه تردیدى نیست که حضرت صدیقه زهراء سلام الله علیها نیز مشمول آیه تطهیر است و در کلمه ((اهل البیت )) او نیز مراد مى باشد. گذشته از اینها، پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله ، براى اثبات و روشن شدن حقیقت امر کار بسیار جالبى کرده است که 9 نفر از صحابه آنرا نقل کرده اند، به این شرح که بعد از نزول این آیه ، حضرت رسول (ص )، هر روز (تا زمان وفاتش تقریبا)، هنگام خروج از منزل که براى اقامه نماز صبح به مسجد تشریف مى برد، قبل از نماز به در خانه حضرت صدیقه سلام الله علیها مى آمد و مى فرمود:
((السلام علیکم یا اهل البیت ، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا))
((سلام بر شما اى اهل البیت ، بدرستیکه خدا اراده فرموده است که هر ناپاکى را از شما خاندان نبوت دور گرداند و شما را پاک و منزه نماید)).
راوى دیگرى مى گوید: من شش ماه در مدینه بودم و این جریان را هر روز مشاهده کردم ، راوى دیگر نقل مى کند: من نه ماه در مدینه توقف کردم و هر روز ناظر این صحنه بودم . راوى دیگر اظهار مى دارد: من 12 ماه در مدینه ساکن بودم و هر روز شاهد این روش پیامبر(ص ) بودم و این جریان تا آخرین روز زندگانى رسول اکرم صلى الله علیه و آله ادامه داشته است .
پس با توجه به مطالب مذکور کاملا روشن است که آیه تطهیر مخصوص بوده است به خانه صدیقه سلام الله علیها، و آن اشخاصى که در آنجا ساکن بوده اند.
حضرت رسول اکرم (ص ) که به این روش ، به این استمرار، به این استقرار و در این مدت متوالى ، هر روز بر در خانه زهرا سلام الله علیها مى آمد، منظورش این بوده است که اگر کسى سخنان آموزنده و تعیین کننده او را دیروز نشنیده است امروز بشنود، و اگر امروز نشد فردا، و اگر فردا نشد، روزهاى دیگر......
همه صحابه ، چه آنانکه در مدینه حضور داشتند، و چه مسافرینى که وارد شهر مى شدند، از این روش رسول اکرم صلى الله علیه و آله ، آگاه شدند که آیه تطهیر فقط و فقط درشان خاندان پیغمبر(ص ) (پنج تن ) نازل شده است .
آیه تطهیر و گفتار زنان پیامبر اکرم (ص )
اینک بررسى اینکه آیا از همسران پیغمبر(ص ) در مورد آیه تطهیر ادعائى کرده است یا نه ؟ در این مورد شیعیان روایاتى از زنان پیغمبر(ص )، از جمله ((ام سلمه )) نقل کرده اند که آن احادیث را حضرت عامه نیز صحیح و معتبر شمرده اند.
یکى از آن روایات که مورد قبول فریقین (شیعه و سنى ) مى باشد، این است که جناب ((ام سلمه )) مى فرماید: من از پیغمبر(ص ) پرسیدم که این آیه تطهیر درشان کیست ؟ حضرت فرمود: درباره من ، على ، فاطمه ، حسنین است و تهم مشمول این آیه نیستى . مشمول این آیه نیستم ، ما همسران نبى ، مورد خطاب این قضیه نیستیم ، و کاملا واضح است که اگر آیه شریفه تطهیر درباره زنان پیغمیر(ص ) بود، جناب ((عایشه ))آنرا بر پیشانى جمل مى نوشد و غوغائى بر پا مى کرد، در صورتیکه هیچیک از همسران رسول اکرم (ص ) هرگز چنین ادعائى نکرده اند که این آیه درشان آنان بوده است .
آیه تطهیر و گفتار ائمه اطهار(ع ) و حضرت زهراء(ع )
امیرالمؤ منین (ع )، حضرت صدیقه سلام الله علیها، حسن بن على (ع )، حسین بن على (ع )، حضرت سجاد، حضرت باقر، و حضرت صادق علیهم السلام همگى در هنگام منقبت شمارى به این آیه استناد و احتجاج کرده و برهان سخن خویش قرار داده اند.
امیرالمؤ منین (ع ) در ((یوم الدار)) براى اثبات گفتار خود به این آیه احتجاج و استنشاد نموده است که آیا آیه تطهیر در مورد ما نیست ؟ و تمامى صحابه و تابعین ، ضمن قبول اظهارات آن حضرت عرض کرده اند: بلى ، این آیه درشان شماست ، و این مطلب از مسلمات است .
آیه تطهیر و گفتار صحابه
همانطوریکه در قسمت اول این بخش اشاره شد، تمام صحابه و تابعین در این مطلب هم راى و هم سخن هستند که آیه تطهیر درشان پنج تن است و از آنان کسى که مخالف این عقیده است ، فقط و فقط ((عکرمه )) است که داستان ((سیاق )) از او نقل شده است .
آیه تطهیر و رجال تفسیر و حدیث
علماء و رجال تفسیر و حدیث پس از بررسى روایات مذکور، همگى ، متفق القول و هم عقیده اند که سند ((عکرمه )) اعتبار ندارد، و این استدلال ((سیاق )) و برهان صحیحى نیست .
به ملاحظه این که ضمائر آیه شریفه تطهیر همه مذکر است و ضمائر دو آیه قبل و بعد آن مؤ نث مى باشد. بنابراین سیاق آیه تطهیر که در وسط آن دو آیه است عوض شده ، و تغییر کرده است در نتیجه نمى شود که مربوط به همسران پیغمبر(ص ) بوده باشد، و اگر جز آیه تطهیر منقبت دیگرى درشان زهراى اطهر (ع ) نبود، همین یک آیه برهانى است کافى و نشانگر اینکه حضرت صدیقه سلام الله علیها معصومه است ، و عصمت از جمله شئون و مناصب ولایت است ، و ما، غیر ولى که معصوم باشد سراغ نداریم . از ابتداى خلقت ، آدم تا آخر، هر کسى که معصوم است ولى است ، یا پیغمبر است ، یا امام است ، و یا صدیق است که حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یکى از آنان است .
منبع:
فاطمة الزهرا علیهاسلام
مؤ لف : گفتار علامه امینى
بسم الله الرحمن الرحیم
فاطمه الزهراء امّ ابیها
شعرى از حسان شاعر معاصر
منم که عصمت اللّه و، به ساق عرش زیورم |
حبیبه خدامنم ، حباب نور داورم |
رضاى من رضاى او، ولاى من ولاى او |
که من ولیة اللّه و، زهر بدى مطهرم |
على است نفس احمد و حقیقت محمدى |
منم که بضعة النبى و، با على برابرم |
به تخت اقتدارشان ، نشسته ام کنارشان |
به تاج افتخارشان ، یگانه است گوهرم |
بجز محمد و على ، که نور ما بود یکى |
ز انبیاء و اولیاء، خدا نموده برترم |
نبى چو گفت بر ملا: اگر نبود مرتضى |
ز اولین و آخرین ، هر کسى نبود همسرم |
على ، شهاب ثاقب و منم فروغ زُهر وى |
با اوج عصمت و حیا، به هر زمان منورم |
نهال عشق ایزدى ، بهار حسن سرمدى |
شکوفه محمدى ، عطاى رب و کوثرم |
حسین با حسن مرا، دو گوشوار زینتند |
على است طوق گردنم ، محمد است افسرم |
محمد و على و من ، چو اصل و ام خلقتیم |
منم که باب خویش را، درین مقام مادرم |
فدک چه جلوه اى کند، به پیشگاه دولتم |
که مالکیت جنان ، به کف بود چو حیدرم |
علیه غاصب فدک ، از آن قیام کرده ام |
که راه پر جهاد حق ، نشان دهم به دخترم |
(حسان ) بود مودت رسول و آل مصطفى |
امید برزخ من و، پناه روز محشرم |
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه مطلب قبل...
... سوید بن غفله می گوید:
زنان حاضر در مجلس سخنان حضرت فاطمه علیها سلام را پیش مردان خود بازگو و تکرار کردند.
به دنبال آن، گروهی از بزرگان و روسای مهاجرین و انصار جهت عذرخواهی و اظهار ندامت، نزد حضرت زهرا علیها سلام آمدند و به آن حضرت گفتند:
ای سرور زنان عالم! اگر ابوالحسن (علی علیه السلام) برای ما حقایق را عنوان می کرد قبل از آنکه ما با دیگری عهد وثیق و پیمان استوار و محکم بسته باشیم، هرگز از او روی بر نتافته و به دیگری میل نمی کردیم.
حضرت فاطمه علیها سلام فرمود:
از من دور شوید که بعد از عذرخواهی های غیر صادقانه عذری باقی نمانده و بعد از تقصیر شما، چیزی وجود ندارد.
سلسله مباحث فاطمه شناسی ج1 به نقل از طبرسی،احتجاج، ج1/ص 109
بسم الله الرحمن الرحیم
سوید بن غفله می گوید: چون فاطمه علیها سلام به آن بیماری که موجب رحلت (شهادت) آن حضرت گردید مبتلا شد، گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادتش آمدند و گفتند: ای دختر رسول خدا ! وضع بیماریت چگونه است؟
آن حضرت ستایش خداوند سبحان کرده بر پدرش درود فرستاد، و سپس فرمود: حالم به گونه ای است که از دنیای شما بیزارم و مردانتان را دشمن می دارم، زیرا که تمامی مردان شما را تجربه و امتحان نمودم و حال و قالشان را آزمودم و از آنچه کردند، بسی ناخشنودم. بنابراین آنها را از پیش خود دور و خود را از رویت و مشاهده چهره مکاره ایشان، به گوشه خانه خود مستور نمودم... .
سلسله مباحث فاطمه شناسی ج 1 ص 64
بسم الله الرحمن الرحیم
علی علیه السلام می فرماید: رسول خدا صل الله علیه و آله پرسیدند: بهترین چیز برای زن چیست؟
هیچ کس به ایشان جوابی نداد.
علی علیه السلام می فرماید: من برگشتم و مطلب را به فاطمه علیها سلام گفتم، فاطمه علیها سلام گفت: آیا کسی جواب رسول خدا صل الله علیه و آله را داد؟ من گفتم: نه.
فاطمه علیها سلام گفت: برای زن هیچ چیز بهتر از این نیست که مرد نامحرمی او را نبیند و او هم مرد نامحرمی را نبیند.
علی علیه السلام می فرماید: من نزد رسول خدا صل الله علیه و آله برگشتم و همان را که فاطمه علیه سلام گفته بود به ایشان عرض کردم.
رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند:
فاطمه علیه سلام پاره تن من است.
سلسله مباحث فاطمه شناسی ج 1 به نقل از مناقب، ج2 ص 211
.: Weblog Themes By Pichak :.