بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت محمد صل الله علیه و آله:
حدیث 50 - زمانی خواهد آمد که انسان میان ناتوانی و گناه مخیر شود، و باید ناتوانی را بر ناشایست برگزیند.
نهج الفصاحه ص 26
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت محمد صل الله علیه و آله:
حدیث 49 - در انجام اعمال صالح پیشی گیرید قلل از آن فتنه هایی مثل نیمه های شب ظلمانی فرا رسد، چون افرادی صبح مومن و شب کافر می شوند، چرا که دین خود را - در طی روز - در قبال متاع ناچیزی از دنیا می فروشند.
نهج الفصاحه ص 26
بسم الله الرحمن الرحیم
حبیب خثعمى گوید: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: بر شما باد به اجتناب از معاصى، و تلاش و کوشش، و حضور در تشییع جنازهها و عیادت بیماران، و حضور در مساجد با سایر مردم، و دوست بدارید براى مردم آنچه را براى خودتان دوست مىدارید، آیا شرمسار نیست کسى از شما که همسایهاش حقّ او را بشناسد ولى او حقّ همسایهاش را رعایت نکند؟
5- مرازم گوید: امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: بر شما باد به نماز خواندن در مساجد و خوشرفتارى با مردم، و به پا داشتن شهادت (براى اثبات حق)، و شرکت در تشییع جنازه، زیرا شما ناگزیر به مردم نیازمندید، و هیچ کس در زندگىاش از مردم بىنیاز نیست.
6- عبد اللّه بن سنان گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مىفرمود: شما را به تقواى الهى سفارش مىکنم، مردم را بر خود چیره نگردانید که خوار مىشوید همانا خداى عزّ و جلّ در قرآن کریم مىفرماید: «با همه مردم بخوبى گفتگو و معاشرت کنید». سپس فرمود: از بیماران آنان عیادت کنید، در تشییع جنازهشان حاضر شوید، و شهادت بدهید اگر چه به نفع یا به ضررشان باشد. و با آنها در مساجدشان نماز بگزارید تا آنچه میان شما و آنان متفاوت است مشخّص شود. 7- خیثمه گوید: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: سلام مرا به دوستان ما برسان، و آنها را به ترس از خدا و عمل صالح سفارش کن، افراد تندرست از بیماران عیادت کنند، و ثروتمندان فقیران را مورد توجه قرار دهند، و در تشییع جنازه مردگان حاضر شوند، و به خانههاى یک دیگر بروند، و در امور دین با یک دیگر مذاکره کنند، زیرا رعایت این امور باعث جاودانگى دستورات ماست، خداوند رحمت کند بندهاى را که دستورات ما را زنده نگه دارد. اى خیثمه آنان را آگاه کن که تنها چیزى که آنها را از غیر خدا بىنیاز مىکند کار شایسته و پسندیده است، زیرا به ولایت و دوستى ما نایل نمىشوند مگر با ورع و پرهیزگارى، و معذّبترین مردم در روز قیامت کسى است که عدالت و حقّ را بستاید و سپس خلاف آنچه مىگوید عمل کند.
آداب معاشرت اثر شیخ حرّ عاملی ، باب اول
بسم الله الرحمن الرحیم
خداشناسى و توحید
اهمیت خداشناسى
س 1 زیربناى دین چیست ؟
ج - تمام امور مربوط به شرع همه فرع توحیدند، توحید است که نبوت مى خواهد، و توحید است که معاد مى طلبد.
س 2 معناى این روایت چیست که مى فرماید: اذا انتهى الکلام الى الله فاءمسکوا، و لاتفکروا فى ذات الله ، و تلکموا دون العرش ، و لاتکلموا فیما فوق العرش هرگاه سخن به خدا رسید، لب فرو بندید، و در ذات خدا نیندیشید، و پیرامون زیر عرش سخن گویید، و درباره بالاى عرش سخن نگویید.
ج - بیان معارف توسط ائمه علیهم السلام در توحید و معارف در حد اعلى است . و این امیرالمؤ منین علیه السّلام است که از متن ذات و توحید سخن مى گوید که در کلام اوحدى از مردم نیست ، بنابراین نهى از تکلم در ذات در این روایت متوجه کسانى است که نمى توانند ذات راکما هو حقه توصیف نمایند، و توصیف آنها تشبیه و کفر است ؛ بر این پایه ، اشکال متوجه مستمعین هم نیست ، زیرا پاى منبر حضرت امیر علیه السّلام به هنگام خطبه و بیان معارف الهى افراد مختلف بوده اند. و نهى و اشکال فقط متوجه گویندگان غیر لایق است .
خداوند متعال مى فرماید: سبحان الله عما یصفون ، الا عباد الله المخلصین (صافات : 159 و 160)
منزه است خداوند از آنچه آنان توصیف مى کنند، مگر بندگان پاک (به تمام وجود) خدا.
665 پرسش و پاسخ (در محضر علامه طباطبائی ره )
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر « الحمدلله » :
ستایش خدای مهربان. کردگار روزی رسان، یکتا در نام و نشان. خداوندی که ناجسته یابند ، نادریافته شناسند و نادیده دوست دارند. قادر بی احتیال، قیّــوم بی گشتنِ حال. در ملک ایمن از زوال، در ذات و صفات متعال، لم یزل و لایزال، موصوف به وصف جلال. عزت قرآن به عجز بندگان گواهی داد و به کمال جلال و تقدس از ایشان نیابت کرد و خود را ثنا گفت و ستایش خود را به آنان بیاموخت و به آن دستور داد وگرنه یارای چه کسی باشد که بچگونگی ستایش او پی برد! ای سزاوار ثناء خویش و ای شکر کننده عطای خویش، بنده به ذات خود از خدمت تو عاجز و به عقل خود از شناخت منّت تو عاجز و به توان خود از سزای تو عاجز. کریما گرفتار آن دردم که تو درمان آنی، بنده آن ثنایم که تو سزای آنی، من در تو چه دانم که تو خود دانی، تو آنی که تو خود گفتی. بدان که حمد یا بر دیدار نعمت است یا بر دیدار منعم ، آنچه بر دیدار نعمت است:
طاعت وی به کار بردن و شکر او را بر میان بستن، تا امروز در نعمت بیفزاید و فردا ببهشت رساند. و آنچه که بر دیدار منعم است: زبان حال جوان مردی است که او را شراب شوق دادند و با شرم او را با صاحب نعمت هم دیدار کردند تا از خود فانی شد، ذکر حق شنید، چراغ آشنایی دید، اجابت لطف شنید، توقع دوستی دید و بدوستی لم یزل رسید. این جوان مرد نخست نشانی یافت بی دل شد، پس بار یافت همه دل شد؛ پس دوست دید، بر سر دل شد!
پیر طریقت گفت: دو گیتی در سر دوستی شد، و دوستی در سر دوست، اکنون نمی توانم گفت که او است!
چشمی دارم همـــه پــــر از صورت دوســت
با دیده مرا خوش است تا دوست در اوست
از دیده و دوســــت فرق کردن نه نکواســـت
یا او اســـت بجای دیده یا دیده خود اوسـت!
تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید(خواجه عبدالله انصاری) ، ص 2
بسم الله الرحمن الرحیم
اسما والقاب و کنیه هاى آن حضرت (امام زمان علیه السلام) و وجه تسمیه آنها
آنچه در این جا ذکر مى شود، 182 اسم است .
اول : (احمد)
شیخ صدوق در (کمال الدین ) روایت کرده از امیرالمؤ منین علیه السلام که فرمود: (بیرون مى آید مردى از فرزندان من در آخرالزمان ... .)
تا آنکه فرمود: (براى او دو اسم است ، اسمى مخفى و اسمى ظاهر، اما اسمى که مخفى است ، احمد است .الخ )
در (غیبت ) شیخ طوسى روایت شده ، از حذیفه که گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله را که ذکر کرد مهدى را، پس فرمود: (بیعت مى کنند با او، میان رکن و مقام . اسم او احمد است و عبداللّه و مهدى ؛ پس اینها نامهاى اوست .)
در تاریخ (ابن خشاب ) و غیره ، روایت است که : (آن جناب ، صاحب دو اسم است و ظاهرا مراد، دو اسم مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله باشد.)
دوم : (اصل )
شیخ کشى در رجال خود، روایت کرده از ابى حامد بن ابراهیم مراغى که گفت : نوشت ابوجعفر بن احمد بن جعفر قمّى عطار: (نبود از براى او ثالثى در زمین در قرب به (اصل ) و توصیف نمود ما را براى صاحب ناحیه اى ، جواب بیرون آمد که واقف شدم بر آنچه وصف کردى به آن ، اباحامد را که خدایش عزیز کند به طاعت خود. فهمیدم حالتى را که بر آن حالت است که به اتمام رساند خداوند آن را براى او به احسن از آن ، خالى ندارد او را از تفضل خود بر او، خداوند ولىّ او باشد، بر او باد بیشتر سلام و مخصوص تو را.)
ابوحامد گفت : (این در رقعه اى طولانى بوده و در آن امر و نهى بود به سوى برادرزاده کثیر. در رقعه مواضعى بود که آن را مقراض کرده بودند و داده شد رقعه ، به هیاءت خود به علان بن حسن رازى .)
نوشت مردى از اجلّه برادران ما که او را مى نامیدند حسن بن نصر، آنچه را که بیرون آمده بود در حق ابى حامد، فرستاد او را به سوى پسرش ، ظاهر آن است که مراد از (اصل ) و صاحب ناحیه و صاحب توقیع ، امام عصر علیه السلام باشد.
روایت کلینى از حسن بن نصر
حسن بن نصر، همان است که شیخ کلینى ، در باب مولد آن جناب علیه السلام روایت کرده از سعد بن عبداللّه که گفت : حسن بن نصر و ابوصدام و جماعتى ، بعد از وفات حضرت امام حسن علیه السلام سخن گفتند در باب آنچه در دست وکلا است و اراده کردند که فحص کنند در باب حجّت زمان . پس حسن بن نصر به نزد ابوصدام آمد و گفت : (من اراده دارم که حجّ کنم .)
ابوصدام به او گفت : (حجّ را در این سال تاءخیر بینداز!)
حسن گفت که : (من در خواب هراسان مى شوم ، یعنى خواب هولناک مى بینم و ناچارم از بیرون رفتن .)
و به احمد بن یعلى بن حماد وصیّت کرد و از براى ناحیه ، مالى به او داد و گفت : از دست خود بیرون مکن مگر بعد از تبیّن امر.)
حسن گفت : من چون وارد بغداد شدم ، خانه اى کرایه کردم و در آن خانه آمدم ؛ پس بعضى از وکلا، جامه اى چند و قدرى اشرفى نزد من آورده ، گذاشت . من به او گفتم : (این چه چیز است ؟)
گفت : (همان است که مى بینى .)
پس دیگرى مثل آن آورد و دیگرى ، تا آنکه خانه پر شد. آنگاه احمد بن اسحق با تمام آنچه نزد او بود، آمد. تعجّب کردم و متفکّر ماندم .
پس وارد شد بر من رقعه آن مرد، یعنى حضرت صاحب علیه السلام که چون از روز، فلان قدر بگذرد آنچه با تو است حمل کن ، یعنى بردار و متوجّه سر من راءى شو. پس برداشتم آنچه نزد من بود و رحلت نمودم و در راه شصت نفر دزد بودند که قافله را برهنه مى کردند. من گذشتم و خداوند مرا نجات داد از آن .
پس وارد سامره شدم و فرود آمدم و رقعه به من رسید که : (آنچه با تو است بردار و بیاور!) من آنها را در سلّه هاى حمالها گذاشتم ، چون به دهلیز خانه رسیدم ، غلام سیاهى را دیدم که ایستاده . به من گفت : (تو حسن بن نصرى ؟)
گفتم : (آرى !)
گفت : (داخل خانه شو!)
و من داخل خانه شدم و سلّه هاى حمّالها را خالى کردم . در کنج خانه ، نان بسیارى دیدم . به هر یک از حمّالها یک قرص نان دادم . بیرون رفتند. اطاقى را دیدم که پرده بر او آویخته بود و از آنجا مرا کسى ندا کرد که : (اى حسن بن نصر! خداى را حمد کن بر آنچه بر تو منّت گذاشت ؛ شک مکن که شیطان مى خواهد تو شک کنى .)
دو جامه براى من بیرون فرستاد و فرمود: (بگیر این را ! پس زود است که محتاج شوى به آن دو.)
من آن دو جامه را گرفتم و بیرون آمدم .
سعد بن عبداللّه گفت : (حسن برگشت و در ماه رمضان فوت شد و در آن دو جامه ، او را دفن کردند.)
ظاهرا خبر اوّل متعلق است به حضرت امام حسن علیه السلام .
در کتب رجالیّه ، مذکور است که مراد از (اصل ) امام است و به همین خبر استشهاد نمودند. گویا معیّن نشد که خبر، متعلّق به کدام یک از ایشان است ، لکن در اراده امام ، از آن سخنى نیست و وجه بودن امام عصر علیه السلام یا هر امامى ، اصل ظاهر است ، چه ایشانند اصل هر علم و خیر و برکت و فیض ، هیچ حقى در دست احدى نیست مگر آنکه منتهى شود لابد به ایشان و نعمتى به احدى نمى رسد مگر به سبب ایشان و مرجع و ملاذ عبادند در دنیا و برزخ و آخرت . مقصود اصلیند از خلقت جمیع عوالم علویّه و سفلیّه .
نجم الثاقب باب دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
حسن بن صیقل مى گوید: (از امام صادق (ع ) پرسیدم : مردم از پیامبر روایت مى کنند (اندیشیدن یک ساعت ، بهتر از عبادت یک شب است )، چگونه اندیشه اى است ؟). |
داستانهای اصول کافی ج 1 و 2
بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبراکرم صلى اللّه علیه و آله
نگاه به چهره عالم دینى عبادت است .
حفظ خویشاوندى
شخصى نزد رسول اللّه خدا صلى اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد: یارسول اللّه ! بستگانم بامن قطع رابطه کرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار داده اند آیا من هم با آنها قطع رابطه کنم ؟
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: با این وضع خداوند نظر و رحمتش را از همه شما بر مى دارد. آن مرد گفت : پس چه کنم ؟
حضزت فرمود: ایجاد رابطه کن باکسى که با تواضع رابطه کرده است و بخشش به کسى که تو را محروم ساخته است و عفو کن کسى را که به تو ظالم کرده است . در این صورت از سوى خداوند پشتیبانى رد برابر آنها خواهى داشت
احترام به والدین
مردى به محضر رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله مشرف مى گردد و عرض کرد: یا رسول اللّه به چه کسى نیکى کنم ؟
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: به مادرت .
دوباره سوال کرد سپس به چه کسى نیکى کنم ؟
حضرت فرمود: به مادرت .
بار دیگر سوال کرد سپس به چه کسى نیکى کنم ؟
حضرت فرمود: به مادرت .
بار چهارم سوال کرد آنگاه به چه کسى نیکى کنم ؟
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: به پدرت .
پرهیز از امتیاز طلبى
پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله با عده اى از اصحاب خود به سفر رفته بودند. حضرت در بین راه دستور داد گوسفندى را ذبح کنند و غذایى تهیه نمایند. مردى گفت : کشتن گوسفند با من باشد، دیگرى گفت : پوست کندن آن با من باشد سو مى گفت : پختن آن را من به عهده مى گیرم .
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: من هم هیزم آن را آماده مى کنم .
اصحاب گفتند: با رسول اللّه ! پدران و مادران ما فداى شما باد، خود را به زحمت نیندازید، ما خود هیزم را جمع آورى خواهیم کرد.
حضرت فرمود: مى دانم که شما این کار را براى من انجام مى دهید اما خداى عز و جل نمى پسندد که بنده اش خود را از اصحابش ممتاز کند آنگاه برخاست و براى آنها هیزم جمع آورى کرد. (4)
پرهیز از غضب
مردى به پیامبرصلى اللّه علیه و آله عرض کرد یا رسول اللّه ! مرا تعلیم ده !
حضرت فرمود: برو و غضب نکن .
آن مرد گفت : همین مرا بس است و به جانب قبیله خود رفت . ناگهان در میان طایفه اش جنگى در گرفت و مسلحانه در برابر یکدیگر صف کشیدند. آن مرد هم که و ضعیف جنگى را مشاهده کرده مسلح شد و در صف جنگاوران ایستاد. آنگاه سخن پیامبر صلى اللّه علیه و آله را بیاد آورد که به او فرمود: غضب نکن . اسلحه را کنار گذارد و به نزد مخالفین قوم خود رفت و گفت : اى مردم هر جراحت و قتل و زدن بى نشانه اى که در افراد شما به عهده من باشد و خونبهاى آن را مى پردازم .
مخالفین که براى سخنان صلح طلبانه را از او شنیدند گفتند: ما این جریمه را نمى خواهیم . براى شما باشد زیرا ما از شما به این جریمه سزاوارتریم . آنگاه با یکدیگر صلح کردند و با آن کینه از میان رفت .
قصه های تربیتی معصومین علیهم السلام، فصل اول
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه مطلب قبل...
... سوید بن غفله می گوید:
زنان حاضر در مجلس سخنان حضرت فاطمه علیها سلام را پیش مردان خود بازگو و تکرار کردند.
به دنبال آن، گروهی از بزرگان و روسای مهاجرین و انصار جهت عذرخواهی و اظهار ندامت، نزد حضرت زهرا علیها سلام آمدند و به آن حضرت گفتند:
ای سرور زنان عالم! اگر ابوالحسن (علی علیه السلام) برای ما حقایق را عنوان می کرد قبل از آنکه ما با دیگری عهد وثیق و پیمان استوار و محکم بسته باشیم، هرگز از او روی بر نتافته و به دیگری میل نمی کردیم.
حضرت فاطمه علیها سلام فرمود:
از من دور شوید که بعد از عذرخواهی های غیر صادقانه عذری باقی نمانده و بعد از تقصیر شما، چیزی وجود ندارد.
سلسله مباحث فاطمه شناسی ج1 به نقل از طبرسی،احتجاج، ج1/ص 109
بسم الله الرحمن الرحیم
سوید بن غفله می گوید: چون فاطمه علیها سلام به آن بیماری که موجب رحلت (شهادت) آن حضرت گردید مبتلا شد، گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادتش آمدند و گفتند: ای دختر رسول خدا ! وضع بیماریت چگونه است؟
آن حضرت ستایش خداوند سبحان کرده بر پدرش درود فرستاد، و سپس فرمود: حالم به گونه ای است که از دنیای شما بیزارم و مردانتان را دشمن می دارم، زیرا که تمامی مردان شما را تجربه و امتحان نمودم و حال و قالشان را آزمودم و از آنچه کردند، بسی ناخشنودم. بنابراین آنها را از پیش خود دور و خود را از رویت و مشاهده چهره مکاره ایشان، به گوشه خانه خود مستور نمودم... .
سلسله مباحث فاطمه شناسی ج 1 ص 64
.: Weblog Themes By Pichak :.