بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه از قبل...
دکتر عبدالصمد [شافعی]:
مفتی ما جناب محمد بن ادریس شافعی می گوید: زیارت قبور اشکالی ندارد. زیرا پیامبر بعد از نهی ، آن را مجاز کرد (کتاب الام، شافعی ، ج 1 ، ص 317).
ما می بینیم ابن تیمیه در برابر سخن پیامبر فتوا داده و آنرا حرام کرده و محمد بن عبدالوهاب هم حرف او را ادامه داده است. ابن تیمیه بدون تحقیق این روایت را دروغ و مجعول شمرده است.
سلف امیه [وهابی]:
چه خبر است! دور برداشته اید، تندتند حدیث می خوانید! خودتان را به بزرگان شبیه می کنید در حالی که آنها صاحب فتوا هستند. آنها هرچه گفتند باید چشم بسته قبول کرد، چون سخن پیامبر را آنها می فهمند. جناب محمد بن عبدالوهاب گفته است فقط برای مردان زیارت قبر پیامبر و عمر و ابوبکر مستحب است، ولی سفر به قصد زیارت را جایز نفرموده است. من اینگونه ایمان توحیدی و قاطع را ارزشمندتر از این می دانم که با سخن یک رافضی یا یک شافعی و حنفی ضعیف الایمان متزلزل سازم.
کاتب عثمان [حنفی]:
جناب سلف امیه چرا توهین می کنی؟ کمی منطقی باشید! من نمی دانم در این میان چه کنیم. یا باید تمام آیاتی را که دعوت به تفکر و تعقل می کند تعطیل کنیم و به فتواهای دربسته بچسبیم و یا باید هرچه فتواست و خلاف قرآن و سنت است پشت سر اندازیم.
زیارت قبور، احترام گذاشتن به اولیاست . این قرآن است که به پیامبر می گوید: « ولا تقم علی قبره: تو بر سر قبر این منافق (عبدالله بن ابی) نایسد- توبه /89- ». از این آیه معلوم می شود ، حاضر شدن بر سر قبر کسی احترام گذاشتن به اوست پس بر سر قبر مومنین و اولیاء حاضر شدن احترام گذاشتن به آنهاست.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
جناب کاتب عثمان طه ، شما مطلب ظریفی را از آیه کریمه استخراج کردید ولی به هر حال شما باید بیش از این صبر و تحمل به خرج دهید. خدای تعالی در سوره تکاثر می فرماید: الهیکم التکاثر - حتی زرتم المقابر: افزون طلبی و به رخ هم کشیدن ثروت شما را سرگرم کرده تا جائی که به زیارت قبرستانها رفتید، باز صحبت دنیا می کنید.
قرآن کریم در اینجا قبرستان را محل عبرت گیری و یادکرد قیامت معرفی کرده است و پیامبر صل الله علیه و اله وسلم شاید با توجه به این آیه فرمودند: در مسجد صحبت دنیا نکنید. در این آیه مراد از زیارت قبور، قبور اولیاء نیست، بلکه مقابر عمومی مردم است که خود آن مایه عبرت پند گیری تلقی شده است. از اینجا پی می بریم که مقابر اولیاء بیش از اینها بار معنوی و مذکر دارد.
من یک بار با یکی از افراد مفتی زده درباره موضوعی بحث کردم که برای جمود فکری نمونه ای کامل بود. او می گفت در برابر فتواهای جناب محمد بن عبدالوهاب و شیخ الاسلام ابن تیمیه هیچ چیز قرار نمی گیرد و اگر آیاتی هم مخالف آن باشد ، باید توجیه و تأویل شود. پس وقتی محمدبن عبدالوهاب فتوا داد که زیارت قبور اولیاء حرام و شرک است باید پذیرفت و باید آنها تخریب شوند، تمام موانع را هم باید برداشت زیرا ایشان فرموده است تمام روایاتی که از پیامبر درباره زیارت نقل شده همه اش باطل و دروغ است و بقیه علمای اسلام اشتباه کرده اند.
من به او گفتم : شما این آیه « لنتخذن علیهم مسجدا - کهف/21 - » را چه می کنید که موحدان مسیحی بر مزار اصحاب کهف مسجدی ساختند؟ سخن مرا قطع کرد و گفت: شما اول فتوای این دو بزرگوار را نقل کنید و سپس آیه را مطرح کنید. من دیدم ظاهراً او می خواهد آیه و روایات را فرع بر فتواها بگیرد، لذا بحث با او را رها کردم .
اینک من همین آیه را با شما در میان می گذارم:
اصحاب کهف بعد از بیدار شدن و ملاقات با مردم که احیای مردگان و معاد را اثبات می کرد، از خدا خواستند که آنها را بسوی خود ببرد، و لذا قبض روح شدند .
وقتی آنان به خاک سپرده شدند، مومنان و موحدان مسیحی گفتند: ما برای یادواره فداکاریهای توحیدی آنها بر مزارشان مسجدی می سازیم تا این عبادتگاه یادگار قیام توحیدی آنها و یادآور حیات پس از مرگ باشد و حماسه آنان همچنان زنده بماند. قرآن کریم این ماجرا را چنین نقل می کند که مردم درباره آنان دو دسته شدند:
« فقالوا ابنوا علیهم بنیانا ربهم اعلم بهم؛ یک دسته گفتند: بر مزار آنها بنائی تأسیس کنید ، البته پروردگارشان بحال آنها آگاه تر است» ؛ یعنی کار آنها به خودشان و خدایشان مربوط است نه به ما. اما دسته دوم که بر کار توحیدی و اوضاع و احوال آنها آگاهی یافتند « قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذن علیهم مسجدا - کهف / 21 - ». پیشنهاد دادند که بر مزار آنان مسجدی بنا شود که بدین وسیله آنها نمادی برای بندگی خدا باشند و در تقویت ایمان بندگان موثر باشند، یعنی استفاده توحیدی از رونق بخشیدن به قبور آنها.
بدین صورت قرآن القا می کند که عبادت در کنار قبور اولیاء و ساختن مسجد در آنجا یادآور جهاد توحیدی و دینی آنهاست و موجب پیروی از آنها می گردد.
مومنان مسیحی در کنار آرامگاه آنان مسجدی ساختند تا از اولیاء الهی قدردانی و الگوگیری کنند. به همین دلیل پیامبران و اولیائی که قبورشان متروک مانده، تاریخ فعالیتهای شان نیز فراموش گردیده است و معلوم است که عبادت در این قبیل مشاهد مقدسه ، بندگی کردن برای خداست نه برای اولیاء.
در آیه دیگر فرمود: « و لو انهم اذظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروالله... اگر آنها وقتی که مرتکب گناه می شوند، استغفار کنان نزد تو بیایند که تو هم برایشان از خدا طلب مغفرت کنی، خدا قطعاً آنها را می بخشد- نساء/64 -» .
این آیه به زیارت قبر پیامبر دعوت می کند. زیرا بعد از وقات او ، معنی آمدن به نزد او، همانا قصد زیارت کردن او و بار سفر بستن به مدینه است. حالا این دایه های مهربان تر از مادر ، آنرا بدعت معرفی می کنند.
ادامه دارد...
حق با کیست ج 2 ص 51 - 48
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه...
کاتب عثمان [حنفی]:
انس بن مالک می گوید، پیامبر فرمود: من شما را قبلاً برای مصلحتی از زیارت قبرها منع کردم، ولی حالا هر که خواست می تواند زیارت کند. زیرا این امر موجب رقت قلب و یادکردن قیامت می شود، ولکن چیزی نگویید که مورد خشم خدا شود. (مسند احمد بن حنبل، ج 3 ص 38 و 63 و 66). مثلاً اعتراض به این که چرا این شخص مرد.
ظاهراً نهی پیامبر از زیارت قبرها برای این بود که عده ای از اهل کتاب بر مزار مردگان اولیا، سجده می کردند، اما بعدها که برای مسلمین واضح شد که سجده بر مزار حرام است، پیامبر صل الله علیه و آله منع از زیارت قبور را برداشت (مستدرک حاکم، ج1 ، ص375).
ابوهریره از پیامبر صل الله علیه و آله روایت کرده است، کسی که بر سر قبر آشنایی عبور کرد و بر او سلام و درود فرستاد، وی جواب سلام او را می دهد ( اهوال القبور ابن رجب حنبلی ، ص 142).
دکتر عبدالصمد [شافعی]:
انس بن مالک نقل می کند که رسول خدا صل الله علیه و آله قبر مادر گرامیش را زیارت کرد و بر آن گریست به طوری که دیگران را هم گریاند(صحیح مسلم، ج2، ص 366 مستدرک حاکم ج1 ص 531). از این رو جای تعجب است که وهابیت گریه بر مزارها را حرام و شرک می داند.
ابن ابی شیبه می گوید، پیامبر صل الله علیه هر سال به زیارت قبور شهدای احد می رفت و می گفت: السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار (مستدرک حاکم، ج1 ص 533).
ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب این امر تربیتی اسلامی را به چه دلیلی تحریم کرده اند، آیا این فتوا بر منع زیارت قبور نوعی مقاومت در برابر سنت پیامبر نیست؟ آیا این فتوا نوعی بدعت در برابر سنت پیامبر نیست؟ آری کسی که جعل حکم کند بدعت گذار است و پیامبر بدعت گذار را لعن کرده است.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
من در پیرو بیانات دکتر عبدالصمد اضافه می کنم که حاکم نیشابوری نقل می کند: فاطمه علیها سلام در زمان حیات پدر، جمعه ها به زیارت قبر عمویش حمزه می رفت و نماز می خواند و گریه می کرد (مستدرک حاکم، ج1 ص 533).
در حالی که اگر کار آن حضرت خلاف بود پیامبر صل الله علیه و آله او را منع می کرد و سکوت پیامبر علامت رضایت است زیرا قول و فعل و تأیید و تکذیب پیامبر همان سنت است.
پیامبر صل الله علیه و آله به اهل بقیع سلام می کرد. در صحیح بخاری مکرر آمده است که خلیفه دوم گفت: این ها مردگانند و این آیه را خواند: « انک لا تسمع الموتی: تو مردگان را نمی توانی بشنوانی - نمل/80-». پیامبر فرمود: به خدا سوگند آنها شنواتر از شمایند چون روح شما محصور جسم شماست ولی آنها آزادند و فرمود: مراد از اَلمُوتی در آیه ای که خواندی، کفار دل مرده است، نه مردگان قبرها.
صحابه منبر پیامبر را که از ستون حنانه درست شده بود می بوسیدند و تبرک می جستند؛ حال جای وهابی های امروز در آن زمان خالی است که به صحابه درس شرک و توحید تعلیم دهند!
این منبر را در زمان معاویه شکستند و قطعات آن را بین خود برای تبرک جستن حفظ کردند. عبدالله بن عمر، از قبه منبر پیامبر تبرک می جست. صاحب بخاری می گوید در بصره در خانه میزبان، یک کاسه چوبی دیدم که از مدینه آورده بودند که پیامبر صل الله علیه و آله در آن آب می خورده است، من هم در آن کاسه به عنوان تبرک آب خوردم ( صحیح بخاری ، کتاب الاشربه، ، باب التبرک بکأس النبی، ج 10، ص 103). ولی وهابی ها این قبیل روایات را حذف کرده اند.
حق با کیست ، ج 2 ص48 - 46
ادامه از قبل...
بن شریح [وهابی]:
ما از پیامبر صل الله علیه و آله بر این حرمت حدیثی داریم که می گوید « نهی النبی عن الصلوة الی القبور: نهی کرد پیامبر صل الله علیه و آله از نماز خواندن در قبرستان ها». و در صحیح مسلم آمده است « و لا تجلسوا علی القبور و لا تصلوا الیها» (صحیح مسلم ج 3 ص 62)
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
جناب بن شریح ادبیات عرب را هم خدشه دار کرده و حدیث را هم غلط معنا می کند. شما که کرسی فتوا دارید چگونه یک جمله ساده عربی را که به زبان خودتان است نمی توانید درست معنا کنید.
سلف امیه [وهابی]:
تو با این ایراد بچه گانه آبروی خودت را می بری و ثابت می کنی که خودت از عربی چیزی نمی دانی. این حدیث از نماز در قبرستان منع می کند و جناب بن شریح آن را درست معنا کردند ولی تو نفهمیدی. پس حالا دقت کن من حدیث را جمله جمله برای ترجمه می کند. نهی النبی «نهی کرد نبی اکرم»، عن الصلوة « از نماز خواندن» الی القبور «در قبرستان ها». حالا تو می گویی ترجمه غلط است وای به حال تو.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
شما کمی حوصله کنید تا معلومتان شود که چگونه حدیث را وارونه ترجمه می کنید و از آن حرمت نماز در قبرستان و کنار مرقد امامان را در می آورید. در حدیث نیامده است « عن الصلوة عند القبور» منع کرد از نماز خواندن در قبرستان یا در کنار قبرها، بلکه فرمود: « الی القبور» یعنی به سوی قبرها نماز نخوانید. می دانیم که « عند » قید مکان و « الی » قید جهت است.
حرف « الی » به معنای تعیین جهت است یعنی مبادا قبرها را قبله و جهت قرار دهید. خوب حالا ما نماز را کمی آن طرف تر می خوانیم، به طوری که عملا شما و ما در مسجدالنبی همین کار انجام می دهیم. حالا از دو حال خارج نیست که شما یا عمدا برای اهداف خود حدیث را تحریف می کنید و حرف « الی » را به مفهوم « عند » ترجمه می کنید و یا سواد کافی برای ترجمه قرآن و حدیث ندارید.
اصل ماجرا این است که پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) می دید یهودیان قبرهای بزرگان خود را قبله قرار می دادند و بر آنها سجده می کردند و لذا به پیروان خود فرمود: مواظب باشید به سوی قبر یا در مقابل قبرها نماز نخوانید (مستدرک حکم، ج 1 ، ص 375) هر چند شما آن را قبله قرار نداده اید ولی ممکن است کسی که از دور می بیند تصور کند شما عمل خرافی یهود را تکرار می کنید.
به هر حال می ترسم شما آقایان سایر احادیث و یا آیات قرآن را هم این گونه ترجمه و تحلیل کرده باشید و من در مواری با این امر مواجه شده ام!
بسم الله الرحمن الرحیم
فضائل ایة الکرسی:
از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که فرمود: این آیه را در هیچ خانه ای نخوانند مگر این که شیاطین سی روز آن خانه را رها کنند و ساحر و ساحره یی در آن درنیاید، چهل شب و از حضرت علی علیه السلام می آید که فرمود:
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه مناظره...
بن شریح [وهابی]:
من باید به علی عبدالله بگویم که تو خیال می کنی حرف های جدیدی زدی که ممکن است پاسخی نداشته باشیم. ولکن ما طبق آراء ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب فتوا می دهیم؛ آنها آیات مذکور شما را مشاهده کرده اند و بهتر از شما فهمیده اند. لذا ما فقط طبق نظر آنها فتوا می دهیم. لذا می گوییم در کنار قبر اولیا نباید عبادت کرد و نباید آنجا را مسجد قرار داد و شماها حومه قبور امامن خود را مسجد کرده اید و نمازهایتان را آنجا می خوانید. پس شما قبرپرست و مشرکید و حکم چنین اشخاصی از نظر مفتی اعظم محمد بن عبدالوهاب اجرای حکم اعدام است. و کسی که در نابودی چنین مشرکانی اقدام کند بهشت بر او واجب است.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
شما حضر نیستید حتی روایات مسلم عایه، ام المومنین و سخنان علمای بزرگ را بپذیرید. پیامبر صل الله علیه و آله در مود کسانی که زیارت قبور ائمه اهل بیت را نفی کنند فرمود:
فرومایگانی از مردم، به زیارت قبور شما ائمه، ایراد می گیرند، آنها بدترین افراد امت من هستند که شفاعت من به آنها نمی رسد و به حوض من وارد نمی شوند. (نهذیب الاحکام، ج6 ص 22 حدیث 50)
عایشه از رسول خدا صل الله علیه و آله روایت می کند که فرمود: جبرئیل به من گفت ، پروردگار تو امر می کند که به قبرستان برو و برای آنها طلب مغفرت کن. می گوید: عرض کردم، چگونه باشد؟ فرمود، بگو: السلام علی اهل الدیار من المومنین و المسلمین و یرحم الله المستقدمین منا و المستأخرین و انا ان شاء الله بکم لاحقون (صحیح مسلم، ج2، حدیث 2145، کتاب الجنائز، باب مایقابل عند دخول اقبور) : سلام بر اهل این خانه های مومنین و مسلمین و خداوند رحمت کند رفتگان پیشین ما و آنهایی را که بعدا می آیند و بی تردید ما هم به خواست خدا به شما ملحق خواهیم شد.
دکتر عبدالصمد [شافعی]:
من تعجب می کنم که چرا شما اجازه نمی دهید کسی در جلسه از برخی حرف های شما انتقاد کند و فوری او را متهم می کنید. واقعیت این است که شما در برابر بعضی استدلال های قرآن و روائی جناب علی عبدالله پاسخی ندارید، خواهش می کنم قبل از نتیجه گیری در بحث، کسی را فوراً به شرک و ضلالت متهم نکنید.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
جناب عبدالصمد، اینان مجبورند برخی حقایق خلاف رأی خود را عملا بپذیرند. هم اکنون قبه و بارگاه پیامبر اسلام در مسجد نبوی جلوه و شکوه خاصی به آنجا داده است و همه مسلمانان حتی وهابی ها در این روضه مقدسه، پنج وقت نماز جماعت می خوانند و در سایر اوقات به عبادت و قرائت قرآن مشغول می شوند و تعدادی از آنها در پایان نمازها هم قبر پیامبر صل الله علیه و آله را زیارت می کنند و عرض سلام می کنند چرا که سلف صالح از امت الام در کنار قبر او مسجد بنا کرده اند.
حال شما بفرمایید این مسلمانان قرپرستی می کنند و در کنار قبر مسجدی که ساخته شده باید تخریب شود؟ و شیعیان هم که موقع اذان، به سوی مساجد موجود در کنار مشاهد امامان برای ادای نماز سرازیر می شوند، لابد از نظر شما به بتکده ها می روند. جای تعجب است که سلف امیه نهروان به قرآن و سنت یک چشمی نگاه می کنند و بن شریح هم مسائل را با دو چشم بسته مطرح می کند و راحت فتوا صادر می کند. این ها می گویند نماز خواندن در قبرستان حرام است و هیچ دلیلی هم ندارند.
حق با کیست ، ج2 ص 45-43
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه از قبل
عمر عبدالوافی [وهابی]:
جناب علی عبدالله فکرت! ما نمی دانیم واقعاً چرا با صیغه مخاطب به پیامبر اسلام « السلام علیک » سلام می دهی. ولی فکر می کنم، پاسخ شما رافضی ها و شما اهل تسنن شافعی و حنفی این باشد که...
سلف امیه [وهابی]:
جناب عمر عبدالوافی چرا با تردید حرف می زند؟ من جواب این رافضی را خودم می دهم، مسلمانان این سلام های خطابی را به پیامبر نثار می کنند، ولی چون او مرده و جامد است، فرشتگان این سلام ها را جمع می کنند تا وقتی که پیامبر در قیامت زنده شد، به گوش او برسانند!
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
واقعاً فکر و اندیشه و استدلال همواره در برابر جهل و جمود شکست خورده و عاجز بوده است و درباره شما فقط می توانم بگویم:
« ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارة او اشد قسوة: سپس دل های شما از پس آن همه معجزه ها و حجت ها سخت و سفت شد، به سختی سنگ ها بلکه سختر از آن» در حالی که از پاره ای سنگ ها آب می جوشد و پاره ای می شکافد و پاره ای از آنها از بالای کوه می افتد. بالاخره این سنگ ها یک حرکت و تحولی پیدا می کنند، ولی قلب جامد شما اصلاً تکان نمی خورد. « آری خداوند از آنچه می کنید آگاه است - بقره/74-».
من نمی دانم شما چرا حرف های سرراست و مستقیم را نمی پذیرید و به پیچ و خم های ابهام آمیز روی می آورید. این چه سخن نامعقولی است که می گویید؟ قبول اینکه پیامبر در برزخ حیات دارد و می شنود خیلی آسان تر و کم اشکال تر از این است که بگوییم، سلام ها را جمع می کنند و موقع زنده شدن برای قیامت این همه سلام ها را به او می رسانند.
کاتب عثمان [حنفی]:
سخن سلف امیه مرا به یاد یک ماجرای مضحک انداخت. در شهر ما شخصی از سفر روسیه برگشته بود و چنین سفری در زمان قدیم به دلیل نبود امکانات بسیار نادر بود. وی سرمای شدید آنجا را با آب و تاب توضیح می داد و مردم هم تعجب می کردند و او پیوسته گزارش های ساختگی را ادامه می داد. او گفت: آنجا چنان سرد بود که وقتی مردم حرف می زدند، کلمات در فضا یخ می زد و به گوش طرف نمی رسید! در این مجلس کسی از سر طعنه به او گفت: حالا بنگر که در تابستان روسیه چه الم شنگه و هیاهیویی برپاست، زیرا تمامی محاورات یخ زده زمستان آب می شود و وارد گوش های مردم می گردد. حالا به حضرت سلف امیه باید گفت: در قیامت تمام سلام های انبار شده امت یک باره منفجر می شود و به گوش پیامبر داخل می گردد، حالا چه اتفاقی رخ خواهد داد نمی دانم!
ادامه دارد...
حق با کیست ج 2 ص 43 - 41
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه قسمت قبل ...
عمر عبدالوافی [حنبلی با گرایش وهابی]:
این جمله ها که گفتید عین توحید است و شما برای تبرئه خود می گویید این ها اذکار زیارت است. ولکن جناب بن شریح زیارت های شما را تأیید نکرده است.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
روزی عایشه، ام المومنین از زیارت قبور بر می گشت. راوی از او پرسید از کجا می آیی، گفت: از زیارت برادرم عبدالرحمن؛ ابن ملیکه پرسید مگر رسول خدا صل الله علیه و آله زیارت قبور را منع نکرده؟
عایشه گفت: او اول نهی کرد، اما بعداً به آن دستور داد.(متدرک حاکم، ج1، ص 376. سنن ابن ماجه ، ج1، ص500 مختصر سنن ابی داود، ج4، ص 348)
حضرت زهرا علیها سلام جمعه ها به زیارت قبر حمزه می رفت. (التمهید ابن عبدالله، ج3، ص 234)
دکتر عبدالصمد [شافعی]:
یکی از مطالبی که مایه شرمندگی شماست، اینکه شما در کنار حرم نبوی و قبرستان بقیع مرکز پاسخگویی، تحقیق و تفحص دایر کرده اید که مراقب زوار باشند، و در این رابطه اگر کسانی زیارت را طولانی کرده و در اظهار محبت به اولیا اشک بریزند و دعا کنند و از خداوند به حرمت صاحب تربت شریف حاجت بخواهند، آنها را دستگیر و محاکمه و زندانی کنید و یا ویزای آنها را باطل کرده و به کشورشان برگردانید؛ در حالی که این توسل نزد علمای ما و حتی علمای حنبلی مستحب و یا مباح است. این در صورتی است که کسی حق ندارد مسلمانی را به خاطر این عمل تکفیر و یا عقوبت کند.
یکی از همین زندانیان برای من بیان داشت که در مدت یک ماه زندان، زنجیر را از دست او باز نکردند و وی با همان حالت وضو می گرفت و نماز می خواند و او را از خواندن قرآن منع کرده بودند! من به جناب بن شریح و مفتی های وهابی نصیحت می کنم که از خدا بترسید و بدانید که سرانجام این ظلم ها برای شما بسیار گران تمام خواهد شد.
عمر عبدالوافی [وهابی]:
من از جناب بن شریح و سلف امیه می پرسم شما را چه شده است که اینگونه مثل مردگان سکوت کرده اید و حرفی نمی زنید و دفاعی نمی کنید. عبدالصمد هم که تحت تأثیر شعارهای این رافضی مطرود واقع شده است. حالا چه شده است که علی عبدالله میدان تاخت و تاز را به دکتر عبدالصمد داده است؟
بن شریح [وهابی]:
چه شده است که امروز همه شما یک کاسه علیه ما شورش کرده اید. شماها چگونه به خود حق می دهید که به اسناد ما دست ببرید و چیزهایی از آنها را علیه ما گزینش کنید. شما که اهل فتوا نیستید تا از این کتاب ها مطلبی در بیاورید.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
این دلیل نمی شود که کسی یک فتوایی با چشم بسته و بدون مطالعه در موردزیارت داده باشد. همه چیز که با امر و نهی درست نمی شود.
ما در زیارت مشترک ائمه معصومین خطاب می کنیم:
« الی الله تدعون و علیه تدلون و به تومنون و له تسلمون و بامره تعملون و الی سبیله ترشدون(فرازی از زیارت جامعه کبیره) : شما اولیای الهی ، به سوی خدا دعوت می کنید، و بر او دلالت می نمایید، و به او ایمان می آورید و تسلیم امر اویید وبه امر او عمل می کنید و به راه او هدایت می کنید» آیا اینها شرک است، یا تعلیم قرآن و توحید ناب.
سلف امیه [وهابی]:
مسلماً شرک است. چرا اینقدر بر کفر خود اصرار داری، چرا نمی فهمی وقتی پیامبر و یا هر شخص صالحی، وقتی بمیرد، او تا قیامت چیزی جامد می شود. از این رو شفاعت خواهی از آنها و زیارت کردنشان و یا سلام دادن به آنها لغو بیهوده است. به طوری که مفتی اعظم ما «بن باز » می فرمود: من افتخار می کنم، که در این بیست سالی که مسجد النبی نماز جماعت برگزار می کنم، یک بار هم به قبر پیامبر سلام نکردم.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
معلوم می شود شما حیات برزخی را قبول ندارید و این بر خلاف قرآن کریم است. من از شما می خواهم، ولو به صورت موقت هم که شده یک لحظه فکر کنید که قرآن می گوید:
« ... بل احیاء عند ربهم یرزقون : آنها را مرده مپیندارید، بلکه آنها زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند - آل عمران / 169- ».
این آیه تازه در مورد شهیدان است، پیامبر و امام که جای خود دارند و شهید سازند. حالا سلف امیه می گوید سلام دادن به پیامبر و امام کار لغوی است، در حالی که همه روزه مسلمانان در تشهد نمازشان می گویند: « السلام علیک ایها النبی: سلام بر تو ای پیامبر!» آیا آنها به سنگ و آجر جامد سلام می کنند، آیا نمازگزاران به یک موجود خیالی سلام می دهند؟
آیا شما معتقد نیستید که باید در کنار قبر پیامبر صل الله علیه و آله آهسته صحبت کرد. زیرا قرآن فرمود: یا ایها الذین امنوا لا ترفعوا اصواتک فوق صوت النبی: یعنی صدای خود را بلندتر از صدای پیامبر نکنید - حجرات / 2 - ».
شما این آیه را در کنار قبر نبی اکرم آویزان کرده اید. معلوم است که ناخواسته او را جامد و بی حیات نمی انگارید بلکه او را ناظر و آگاه می شمارید. شما چرا فکر کردن و بحث کردن را حرام می کنید؟ چرا در درون خود سئوال و جواب نمی کنید؟ شما می گویید مردگان مفید فایده ای نیستند در حالی که در صحاح و مسانید شما آمده است که رسول خدا صل الله علیه و آله فرمود:
« حیاتی خیر لکم و مماتی خیر لکم؛ یعنی حیات من برای شما یکپارچه خیر است و ممات من برای شما یکپارچه خیر است». ( مستدرک حاکم، ج2، ص421. شرح السنه یغوی، ج3، ص197. سنن دارمی، ج2، ص 317.)
در سنن دارمی آمده است وقتی به عایشه مراجعه می شد و از گرفتاری ها گله می کردند به قبر پیامبر اشاره می کرد و می گفت به صاحب این قبر توسل کنید (سنن دارمی، ج1 ، ص 43).
منبع: حق با کیست؟ ج2 ، ص 40 - 38
ادامه دارد...
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه قسمت قبل ...
عمر عبدالوافی [حنبلی با گرایش وهابی]:
این جمله ها که گفتید عین توحید است و شما برای تبرئه خود می گویید این ها اذکار زیارت است. ولکن جناب بن شریح زیارت های شما را تأیید نکرده است.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
روزی عایشه، ام المومنین از زیارت قبور بر می گشت. راوی از او پرسید از کجا می آیی، گفت: از زیارت برادرم عبدالرحمن؛ ابن ملیکه پرسید مگر رسول خدا صل الله علیه و آله زیارت قبور را منع نکرده؟
عایشه گفت: او اول نهی کرد، اما بعداً به آن دستور داد.(متدرک حاکم، ج1، ص 376. سنن ابن ماجه ، ج1، ص500 مختصر سنن ابی داود، ج4، ص 348)
حضرت زهرا علیها سلام جمعه ها به زیارت قبر حمزه می رفت. (التمهید ابن عبدالله، ج3، ص 234)
دکتر عبدالصمد [شافعی]:
یکی از مطالبی که مایه شرمندگی شماست، اینکه شما در کنار حرم نبوی و قبرستان بقیع مرکز پاسخگویی، تحقیق و تفحص دایر کرده اید که مراقب زوار باشند، و در این رابطه اگر کسانی زیارت را طولانی کرده و در اظهار محبت به اولیا اشک بریزند و دعا کنند و از خداوند به حرمت صاحب تربت شریف حاجت بخواهند، آنها را دستگیر و محاکمه و زندانی کنید و یا ویزای آنها را باطل کرده و به کشورشان برگردانید؛ در حالی که این توسل نزد علمای ما و حتی علمای حنبلی مستحب و یا مباح است. این در صورتی است که کسی حق ندارد مسلمانی را به خاطر این عمل تکفیر و یا عقوبت کند.
یکی از همین زندانیان برای من بیان داشت که در مدت یک ماه زندان، زنجیر را از دست او باز نکردند و وی با همان حالت وضو می گرفت و نماز می خواند و او را از خواندن قرآن منع کرده بودند! من به جناب بن شریح و مفتی های وهابی نصیحت می کنم که از خدا بترسید و بدانید که سرانجام این ظلم ها برای شما بسیار گران تمام خواهد شد.
عمر عبدالوافی [وهابی]:
من از جناب بن شریح و سلف امیه می پرسم شما را چه شده است که اینگونه مثل مردگان سکوت کرده اید و حرفی نمی زنید و دفاعی نمی کنید. عبدالصمد هم که تحت تأثیر شعارهای این رافضی مطرود واقع شده است. حالا چه شده است که علی عبدالله میدان تاخت و تاز را به دکتر عبدالصمد داده است؟
بن شریح [وهابی]:
چه شده است که امروز همه شما یک کاسه علیه ما شورش کرده اید. شماها چگونه به خود حق می دهید که به اسناد ما دست ببرید و چیزهایی از آنها را علیه ما گزینش کنید. شما که اهل فتوا نیستید تا از این کتاب ها مطلبی در بیاورید.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
این دلیل نمی شود که کسی یک فتوایی با چشم بسته و بدون مطالعه در موردزیارت داده باشد. همه چیز که با امر و نهی درست نمی شود.
ما در زیارت مشترک ائمه معصومین خطاب می کنیم:
« الی الله تدعون و علیه تدلون و به تومنون و له تسلمون و بامره تعملون و الی سبیله ترشدون(فرازی از زیارت جامعه کبیره) : شما اولیای الهی ، به سوی خدا دعوت می کنید، و بر او دلالت می نمایید، و به او ایمان می آورید و تسلیم امر اویید وبه امر او عمل می کنید و به راه او هدایت می کنید» آیا اینها شرک است، یا تعلیم قرآن و توحید ناب.
سلف امیه [وهابی]:
مسلماً شرک است. چرا اینقدر بر کفر خود اصرار داری، چرا نمی فهمی وقتی پیامبر و یا هر شخص صالحی، وقتی بمیرد، او تا قیامت چیزی جامد می شود. از این رو شفاعت خواهی از آنها و زیارت کردنشان و یا سلام دادن به آنها لغو بیهوده است. به طوری که مفتی اعظم ما «بن باز » می فرمود: من افتخار می کنم، که در این بیست سالی که مسجد النبی نماز جماعت برگزار می کنم، یک بار هم به قبر پیامبر سلام نکردم.
علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]:
معلوم می شود شما حیات برزخی را قبول ندارید و این بر خلاف قرآن کریم است. من از شما می خواهم، ولو به صورت موقت هم که شده یک لحظه فکر کنید که قرآن می گوید:
« ... بل احیاء عند ربهم یرزقون : آنها را مرده مپیندارید، بلکه آنها زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند - آل عمران / 169- ».
این آیه تازه در مورد شهیدان است، پیامبر و امام که جای خود دارند و شهید سازند. حالا سلف امیه می گوید سلام دادن به پیامبر و امام کار لغوی است، در حالی که همه روزه مسلمانان در تشهد نمازشان می گویند: « السلام علیک ایها النبی: سلام بر تو ای پیامبر!» آیا آنها به سنگ و آجر جامد سلام می کنند، آیا نمازگزاران به یک موجود خیالی سلام می دهند؟
آیا شما معتقد نیستید که باید در کنار قبر پیامبر صل الله علیه و آله آهسته صحبت کرد. زیرا قرآن فرمود: یا ایها الذین امنوا لا ترفعوا اصواتک فوق صوت النبی: یعنی صدای خود را بلندتر از صدای پیامبر نکنید - حجرات / 2 - ».
شما این آیه را در کنار قبر نبی اکرم آویزان کرده اید. معلوم است که ناخواسته او را جامد و بی حیات نمی انگارید بلکه او را ناظر و آگاه می شمارید. شما چرا فکر کردن و بحث کردن را حرام می کنید؟ چرا در درون خود سئوال و جواب نمی کنید؟ شما می گویید مردگان مفید فایده ای نیستند در حالی که در صحاح و مسانید شما آمده است که رسول خدا صل الله علیه و آله فرمود:
« حیاتی خیر لکم و مماتی خیر لکم؛ یعنی حیات من برای شما یکپارچه خیر است و ممات من برای شما یکپارچه خیر است». ( مستدرک حاکم، ج2، ص421. شرح السنه یغوی، ج3، ص197. سنن دارمی، ج2، ص 317.)
در سنن دارمی آمده است وقتی به عایشه مراجعه می شد و از گرفتاری ها گله می کردند به قبر پیامبر اشاره می کرد و می گفت به صاحب این قبر توسل کنید (سنن دارمی، ج1 ، ص 43).
منبع: حق با کیست؟ ج2 ، ص 40 - 38
ادامه دارد...
.: Weblog Themes By Pichak :.